آفتاب بامدادان ویژه شناخت و پاسداشت پروفسور عبدالرسول خیراندیش با آثار و نوشتاری از:
|
|
- Emilia Auvinen
- 6 vuotta sitten
- Katselukertoja:
Transkriptio
1 سال هجدهم شماره اسفند 1397 ویژه نامه نوروز... صفحه قیمت: 5000 تومان ویژه شناخت و پاسداشت پروفسور عبدالرسول خیراندیش با آثار و نوشتاری از: دکتر منصور چهرازی دکتر ارسالن زارع دکتر اسماعیل عباسی دکتر احمد فضلی نژاد دکتر هیبت اهلل مالکی دکتر غالمحسین نظامی مسعود جوادیان احمد حبیبی امید زاهد رضا شبانکاره فرج اهلل گرمسیری و پروفسور عبدالرسول خیراندیش آفتاب بامدادان
2 ویژه شناخت و پاسداشت پروفسور عبدالرسول خیراندیش آفتاب بامدادان با حضور دکتر منصور چهرازی دکتر ارسالن زارع دکتر اسماعیل عباسی دکتر احمد فضلی نژاد دکتر هیبت اهلل مالکی دکتر غالمحسین نظامی مسعود جوادیان احمد حبیبی امید زاهد رضا شبانکاره فرج اهلل گرمسیری و پروفسور عبدالرسول خیراندیش
3 گفت و گوی اتحادجنوب با پروفسور عبدالرسول خیراندیش مورخ مترجم و عضو هیات علمی دانشگاه شیراز: مورخباید بهروندتوسعه وآیندهنگری جامعهکمک کند گفت و گو از: رضا شبانکاره اشاره: آن چه در پی می آید ماحصل چند ساعته ی گفت و گوی رضا شبانکاره با پروفسور عبدالرسول خیراندیش مورخ پژوهشگر مترجم مدرس و عضو هیات علمی بخش تاریخ دانشگاه شیراز است که با حضور مدیرمسئول هفته نامه اتحاد جنوب جناب آقای اکبر صابری و عکاس نشریه آقای محمدرضا صابری در یکی از روزهای زمستانی 1396 در محل دفتر کار پروفسور خیراندیش در بخش تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز انجام گرفت. در این گفت و گو تالش شده ضمن این که بخشی از آن به محیط خانوادگی دوران کودکی نوجوانی و دوران دانشجویی دکتر خیراندیش اختصاص داده شود بخش اعظم گفت و گو به مبانی و دغدغه های فکری ایشان بپردازد. از این رو مباحث علم تاریخ دشتستان شناسی خلیج فارس شناسی و مساله ی توسعه تاریخی و موانع آن در این گفت و گو به تفصیل بدان پرداخته شده است. بخشی از گفت و گو نیز مراحل کاری تالیفات مطالعات پژوهشی و فعالیت های ژورنالیستی این شخصیت برجسته ی علمی و دانشگاهی را مورد توجه و واکاوی قرار داده است. این گفت و گو می تواند دریچه ای به جهان فکری دکتر خیراندیش بگشاید و خوانندگان را به طوری جدی تر به آثار و تالیفات ایشان دعوت نماید.»وب سایت دکتر خیراندیش نیز به نشانی می تواند مرجع مناسبی برای آشنایی بیشتر با دیدگاه های ایشان باشد.«اتحادجنوب: آقای دکتر! می خواستم به عنوان نخستین پرسش از سال های کودکی و نوجوانی تان سخن بگویید. در سال 1336 در شهر برازجان به دنیا آمدم. در محله ای که به خاطر مجاورت با قدمگاه امیرالمومنین به آن محله قدمگاه می گفتند بعدها شد میدان کوروش کبیر )میدان نمازجمعه(. دوره ی ابتدایی را در دبستان آفتاب گذراندم که مقابل مسجد دلگشا بود. در آن مدرسه معلمان خیلی خوبی داشتیم به خصوص باید از آقای»ماندنی زاده«یاد کنم که االن در قید حیات نیستند. کالس پنجم و ششم معلم من بودند و عالقه ی مرا به تاریخ می دانست و خیلی تشویقم می کرد و استعداد مرا کشف کرد. همان تشویق ها باعث انگیزه های بعدی در من شد و در سال پنجم ابتدایی عضو کتابخانه ی شهر شدم در آن سن و سال کتابخوانی زیاد باعث شد در کالس های تاریخ کنفرانس ارایه دهم و مقاالتی برای روزنامه دیواری تهیه کنم. اولین مقاله ای هم که نوشتم مطلبی تحت عنوان»دلیران تنگستان«بر اساس کتاب»دلیران تنگستان«محمدحسین رکن زاده آدمیت بود. در دوران دبستان زنده یاد ماندنی زاده مرا به شوخی پدر تاریخ خطاب می کرد و همکالسی ها به شوخی می گفتند پس کی مادر تاریخ است یعنی این که کی می خواهد زنش شود! همه ی این تشویق ها باعث شد مقوله ی تاریخ را ادامه دهم. در دبیرستان فردوسی که وارد شدم آقای اکبر موید دبیر تاریخ و جغرافیا بود او نیز خیلی مرا تشویق و راهنمایی کرد. در سال 1350 نیز که آثار تاریخی چرخاب در حومه ی برازجان کشف شد برای من جالب بود مشاهده فعالیت های باستان شناسانی که آن جا بودند و همه ی این ها در انتخاب رشته ی تحصیلی من برای مقاطع دانشگاهی موثر بود. اتحادجنوب: به محیط خانوادگی در سال های کودکی تان برگردیم. از خانواده تان برایمان بگویید. پدرم مرحوم حاج شکراهلل در بازار برازجان پارچه فروشی داشت. در واقع پدرم تاجر پارچه بود و به طور وسیعی از مناطق استان بوشهر نزد او خرید و فروش داشتند. به خاطر دارم در مجموعه دفترهای حساب و کتاب مغازه او یک دفتر اندیکس وجود داشت که اسم یکصد و سه روستا که با مردم آن معامله داشت را در آن دیدم. ایشان آدم منضبطی بود چه در کار و چه در زندگی شخصی و خانوادگی. و همه ی اعضای خانواده نیز تابع این نظم و انضباط بودند. ما هشت برادر و یک خواهر بودیم. حاج اسماعیل شرکت مهر را ساخت. برادر دیگرم دکتر محمدحسین در سال 1339 در دانشکده پزشکی شیراز قبول شد و االن متخصص زنان در شیراز است و مدتی هم رییس بهداری و رییس بیمارستان برازجان بود. برادر دیگرم مرحوم دکتر ابراهیم هم در سال 1341 در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرش شد و مدتی هم رییس بیمارستان کنگان بود. برادر دیگرم غالمرضا لیسانس اقتصاد از دانشگاه شیراز دارد و کارمند سازمان برنامه و بودجه شد. برادر دیگرم محمد دو لیسانس ادبیات و حقوق دارد و ساکن تهران است. عباس به جای پدر نشست و اهل بازار شد و حبیب هم در برازجان زندگی می کند و داروخانه داشت. خواهرم زهرا نیز دبیر آموزش و پرورش شد. و من آخرین فرزند خانواده هستم و به قول برازگونی ها»ب ن تیله.»bon tile مادرم زینب بسیار دلسوز مهربان و فداکار بود. خداوند ایشان و همه ی مادران و پدران برازجانی ها و دشتستانی ها را بیام رزد که این همه آدم مفید برای جامعه تربیت کردند. واقعا جای سپاس و دست مریزاد دارد. حدودا در سال های 1347 از طرف فرمانداری مادرم به عنوان مادر نمونه دشتستان به خاطر تربیت فرزندان تحصیل کرده
4 برگزیده شد. یادم می آید به عنوان هدیه هم یک پتوی مخمل کاشان به او هدیه دادند. در مجموع از نسل حاج شکراهلل و حاجیه زینب حدود یکصدنفر زن و مرد و زنده و مرده اعم از پسر و دختر و داماد و عروس و نوه به وجود آمده است. در این جمع حتی یک نفر سیگاری وجود ندارد و بیست نفر از آنها دارای مدرک دکتری اعم از تخصصی و حرفه ای هستند که ده نفر از آنها موقعیت دانشگاهی از پرفسوری تا دانشیاری و استادیاری دارند. بقیه نیز از فوق لیسانس تا لیسانس و دیپلم و دانش آموز را شامل می شوند. اتحادجنوب: اعضای خانواده در عالقمند شدن شما به تاریخ چه قدر نقش داشتند پدرم خود سرگذشت شنیدنی داشت و قصه های پندآموز بسیاری می دانست. این برای من بعدها خیلی مهم و اثرگذار شد. مادرم نیز قصه های بسیاری می دانست. حتا مسایلی که االن به آن»مردم شناسی«می گوییم را می دانست و برایم می گفت. خود دو ویژگی داشته ام یکی این که خیلی دقیق محیط اطرافم را دیده ام و دیگری قوه تخیل قوی داشته و دارم. این دو مهم در کارهای تحقیقاتی تاریخی خیلی به کارم آمد. همین االن که در مرحله ی استادی تاریخ هستم گاهی پرسش ها و مسایلی که درحوزه تاریخ به سراغم می آید با رجوع به گذشته خاطرات کودکی و... در پی پاسخ گویی به آنها بر می آیم و می بینم چه نکات دقیقی بوده است. مثال وقتی کتاب»برازجان سرزمین آفتاب بامدادان«را می نوشتم به طور پراکنده حدود بیست سال آن را در دست پژوهش و و نگارش داشتم. سرنخ برخی از مطالب را پیدا نمی کردم بعد از جست و جو در منابع و کتاب ها. از جمله واژه»برزئیتی«در اوستا که ریشه ی واژه برازجان است. دیدم این واژه پنج معنی دارد. این پنج معنی شامل اجتماع موبدان روشنی جای بلند و درخشندگی و شکوه مندی است. نمی توانستم بین این معانی رابطه ای پیدا کنم که به اصطالح ما مورخان بدان می گوییم»تتوئولوژیک«باشد و وحدت معانی را نشان بدهد. تا آنکه خاطره ای از اوایل جوانی به یادم آمد. به همراه دوستان روزی به کوه های اطراف برازجان رفته بودیم و شب را در آن جا اطراق کردیم. صبح که بیدار شدیم و آفتاب برآمد دیدم فقط برازجان روشن شده است اما بدان توجهی نکردم. بعد از حدود چهل سال یادم به این نکته افتاد و رفتم سراغ همان دوستان دبیرستانی و دو سه بار دیگر هم این کوهپیمایی را اول صبح انجام دادم می خواستم مشاهده و استنباطی را که می کردم درست باشد و دیدم درست است. به هر صورت خانواده ی ما اهل درس و تحصیل بودند و پدرم همیشه می گفت درس بخوانید و مدام پیگیر تحصیل بچه ها بود. در خانه کتابخانه ی خوبی هم شامل دیوان حافظ کلیات سعدی دیوان مولوی و کتابهای ادبی داشتیم و من بعدها تعدادی از کتاب های کتابخانه ی پدری را به یادگار نزد خودم نگهداری کردم. همه اعضای خانواده ی ما اهل کتاب و کتابخوانی بودند. اعتقادات مذهبی در خانواده ی ما ریشه دار است و پدرم به طور منظم هر ساله بخشی از مخارج امور مذهبی را تامین می کرد. هم چنان که خمس زکات و حساب سال را می پرداخت نیز به عمران و آبادی عالقمند بود. ساختمان دادگاه قدیم برازجان مسافرخانه حمام و ساختمان چاپخانه را به تنهایی یا با مشارکت دوستانش برپا کرد. عمویم خیلی به شاهنامه عالقه داشت و من برای نخستین بار قصه ی»کوشک پیل دندان و برزو«را از او شنیدم و پنجاه سال بعد در دانشگاه کمبریج انگلستان درباره ی برزو سخنرانی کردم و گفتم که این داستان را برای نخستین بار از عمویم شنیده ام. اتحادجنوب: در شیوه ی تاریخ نگاری چه قدر از آموخته های خانوادگی بهره می بردید در آن دوران که قصدی برای تاریخ آموزی در کار نبوده ولی بعد که نگاه می کنم می بینم چه قدر این آموخته های درون خانواده اهمیت داشته است. زیرا از نظر علمی دانش بومی راهگشاست. به عنوان مثال آب های فصلی برای شکل گیری برازجان بوده است چیزی که االن به دلیل توسعه ی فیزیکی شهر حریم آن ها را خانه ها در بر گرفته است و می تواند خطری برای برازجان باشد. باران هایی منظقه ی ما از نوع باران های سودانی است و حتا اگر چند سالی خشکسالی باشد و باران نیاید وقتی هم آمد به شکل سیالبی جاری می شود. برای برازجان سیالب یک اژدهای خفته است. من بر این باور هستم که کاخ زمستانی هخامنشیان در برازجان را همین سیالب های فصلی به زیر کشیده است. االن که درباره ی برازجان کتاب جدیدی می نویسم می بینم سیالب فصلی یک مساله ی حیاتی برای گذشته حال و آینده برازجان است که هم می تواند مخرب باشد و هم سازنده. از گوریک Gurik بگیرید تا کار نهرکشی باغات و شیوه تقسیم آب بین خاندان ها و مالکین اولیه و... همه ی این موارد تعیین کننده هستند و برای سالیان بسیار من فقط آنها را دیده ام. اما اکنون درباره آنها اندیشه و تحقیق می کنم. اتحادجنوب: از ورودتان به رشته ی تاریخ در دانشگاه فردوسی مشهد بگویید چون ما خانواده ی متمکنی بودیم. برادرم خیلی اصرار داشت و پیشنهاد کرد که به آمریکا بروم و در رشته ی پزشکی تحصیالت دانشگاهی ام را دنبال کنم. اما تاکید خودم بر تحصیل در رشته تاریخ بود. از این رو که تاریخ بیشتر مرا جذب می کرد و وارد دانشگاه فردوسی مشهد شدم. من تا مدرک دیپلم را گرفتم اکثر آثار ادبی کالسیک جهان را به زبان فارسی خوانده بودم. در آن سال هایی که در برازجان محصل بودم خیلی از برازجانی ها و به طور کلی دشتستانی ها را می دیدم که اهل مطالعه هستند. آن موقع برازجان پنج کتابفروشی خوب داشت. بعدها خدمت زنده یاد»کربالیی کرم کوهستانی«رسیدم. واقعا آدمی اهل فضل و کتاب بود. در دوران تحصیالت دانشگاهی متوجه نکته یی از ایشان شدم. در کارتحقیق پژوهش و دانشگاه حفظی صحبت کردن هنر نیست مراجعه به کتاب خیلی اهمیت دارد. کوهی کتابی به نام»غیاث اللغات«داشت هر پرسشی را نزد ایشان مطرح می کردیم معنی و توضیح کلمه یا اسم را از حفظ نمی گفت و با مراجعه به کتاب از رو می خواند. این خود یک تربیت علمی را نشان می داد. کتاب»نگاهی به تاریخ جهان«اثر نهرو که یک دوره ی کامل تاریخ جهان است را در دوره ی دبیرستان خواندم با امانت گرفتن از کتابخانه ی مرکزی شهر که آن موقع زنده یاد همایون بحرانی مسئول آن بود. ایشان هم اهل مطالعه در طول سی و شش سال خدمت -چه تدریس و چه در نگارش محتوای درس های تاریخ- همواره مستقل و متعهد به اصول علمی و حرفه ای کار خود بوده ام. آزادگی ثبات قدم تعهد کاری تالش بی عالقگی به پست و مقام دانش اندوزی دائمی و صداقتی که همراه با حجی ت علمی سرمایه من در این راه بوده است. و فضل بود. ضمن این که شهر دارای کتابخانه مرکزی بود افراد بسیاری را در برازجان و شهر و روستاهای تابع آن )مانند مزارعی سعدآباد و آبپخش( سراغ داشتم که مردم آن دارای کتابخانه های شخصی بودند. هم چنین باید به مجالس شعرخوانی )شاهنامه خوانی( حافظ و خیام خوانی و کتابخوانی در محالت برازجان به ویژه ی محله ی قلعه اشاره کنم. اتحادجنوب: می خواستم درباره ی تفریحات دوران نوجوانی و کودکانی خودتان و دیگر هم سن و ساالن برازجانی بیشتر صحبت کنید آن هنگام همه تفریحات سالم و غیردیجیتال بود. جلوی شهرداری سابق مجله فروشی کتابفروشی سینما و عکاسی بود. پاتوق خیلی از جوانان شهر اینجا بود و عصرها جوانان جمع می شدند. بعضی از جوانان و معلمان شهر که درآن محدوده جمع می شدند تا باغ ها قدم می زدند و پیاده روی می کردند. مجموعه عوامل فرهنگی شهر در کنار هم فضای فرهنگی خوبی را ایجاد کرده بود. مجله و کتاب خریدار داشت. من خودم در کودکی و نوجوانی مجله»کیهان بچه ها«را مشترک بودم یا مجله»مکتب اسالم«که پدرم مشترک بود من هم مطالب آن را می خواندم و بهره می بردم. یادم است یکی از جوانان شهر به نام»محمد الری دشتی«شاید به خاطر عالقه به آثار ادبی جهان بچه های برازجان به او لقب»چخوف«را دادند و به این اسم او را خطاب می کردند یا آقای گور کی که اخیرا فوت شد. به شوخی او را»گو رکی«خطاب می کردیم. جوانان آن موقع خیلی کتاب می خوانند. من امیدوار هستم این مساله را که به عنوان خاطره بیان می کنم برای نسل جوان و جدید برازجان و دشتستان جالب باشد. هر چند امکانات کم بود ارتباطات کم و ک ند بود. مجله و روزنامه با 48 تا 72 ساعت تاخیر به برازجان می رسید. وقتی کنکور دادم و نتایج کنکور در روزنامه منتشر شد دو روز منتظر شدم تا روزنامه به برازجان رسید االن این همه امکانات و وسایل وجود دارد امیدوارم جوانان بهتر در راستای تعالی فردی و اجتماعی خود از آنها بهره ببرند. حضور جوانان در مجالس مذهبی و مسابقات ورزشی و اردوهای دانش آموزی بسیار چشم گیر بود. بازی های متنوع محلی همه در جهت تقویت روحیه شجاعت جوانمردی و چاالکی بود. محیط های ورزشی جدید بسیار گرم و صمیمی بود. البته بهتر است از پیشکسوتان این رشته ها تفصیل این مباحث را بخواهید. همه جوانان شهر خوب بودند و مشتاق پیشرفت. پوشیدن لباس تمیز و مرتب که حتما به معنای گران بودن نبود رفتار توام با احترام و ادب از خصوصیات آن ها به شمار می آمد. اتحادجنوب: با توجه به اینکه برازجان و حومه ی آن در منطقه ای محروم و کم برخوردار از امکانات بوده است آیا این را دلیلی نمی دانید بر توجه و تاکید جوانان و مردم به مقوله ی علم هنر و فرهنگ کتابخوانی
5 اشاره ی شما صحیح است هر چند فقر و محرومیت می تواند مانع هم باشد. اما مردم برازجان و حومه ی آن را مردم بزرگی می دانم. به نظر من همه آدم های بزرگی بوده اند نه تنها در این مورد بلکه در زمینه های دیگر هم این بزرگی صدق می کند. این مردم با کمترین امکانات زندگی شرافت مندانه ای داشته اند. مردمی با مناعت طبع اهل کار و کوشش بوده اند. اهمیت دادن به خانواده فرهنگ علم و تالش معاش را بین مردم برازجان و کل دشتستان ناشی از اندیشه و روحیه خود آنها می دانم. چون مغازه ی پدرم به مثابه ی یک پ ست محلی بود و مراوده های زیادی بین مردم برازجان و همه ی دشتستان در آن انجام می شد من این عالقه و اهمیت را ناشی از خوش فکری و تالش مردمان آن در مسیر پیشرفت زندگی می دانم. رونق علمی و ادبی خیلی خوبی در برازجان وجود داشت که سابقه دار هم بود. کتاب»شرح حال شعرای دشتستان بزرگ«اثر استاد»هیبت اهلل مالکی«را نگاه کنید. اسامی بسیار زیادی را می بینید مثال خاندان ناظمی سه شاعر بزرگ داشته اند: ساعی ناظم و واصف. برازجان در زمان»سالم خان برازجانی«که همزمان با»فتحعلی شاه قاجار«بوده صحافی داشته است. این نشان می دهد که مردم در آن زمان چه اندازه کتاب داشته و کتاب می خوانده اند که کتاب هایشان نیاز به صحافی پیدا می کرده است! البته در برازجان در حوزه ورزش و مسایل هنری هم خیلی فعال بودند هر چند که خود من اهل ورزش و فعالیت هنری حرفه ای نبودم. اتحادجنوب: می خواستم به دوران دانشجویی شما اشاره ای کنم و این که چرا پروسه ی تحصیالت لیسانس شما حدود هشت سال به طول انجامید یک سالی به دلیل انقالب اسالمی و سه سال هم به دلیل انقالب فرهنگی دانشگاه تعطیل شد. البته من در سال های تعطیلی دانشگاه هم معطل و بی کار ننشستم و بسیار مطالعه می کردم. در سال 1355 وارد رشته ی تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد شدم. از این ب رهه به بعد تاریخ برایم از شکل ذوقی به امری جدی و علمی تبدیل شد. این را هم بگویم رشته ی اصلی من تاریخ بود و در کنار گذراندن این رشته رشته ی جامعه شناسی را هم به عنوان رشته ی فرعی انتخاب کردم. به دلیل تحصیل کردن در دو رشته مطالعاتم سنگین تر و دقیق تر شد. دردوره ی تحصیالت دانشگاهی برای من آقای»نقی لطفی«که االن بازنشسته ی دانشگاه فردوسی مشهد هستند خیلی نقش داشت. اگر از من بپرسند در حوزه ی تاریخ چه کسی استاد و راهبر من بوده اند از آقای»نقی لطفی«نام می برم. به ویژه در زمینه ی تاریخ اروپا و روش کار تاریخی خیلی وام دار او بوده و هستم. در دوران تحصیالت دانشگاهی به طور خاص به دو سمت گرایش پیدا کردم: نخست مطالعات و تحقیقاتم به سوی»اسطوره شناسی«سوق پیدا کرد و دوم هم به مطالعات»فلسفی«گرایش پیدا کردم. دانشگاه که تعطیل شد تصور دانشجویان و دانشگاهیان این نبود که چند سال دانشگاه تعطیل می شود بلکه تصور می کردند نهایتا یک ترم دانشگاه تعطیل خواهد بود. ما همه آماده بودیم که ترم مهرماه سرکالس بیاییم اما این اتفاق نیفتاد. بعد هم جنگ شروع شد. اما من به طور سیستماتیک و با فراغ بال بیشتری نشستم پای کتاب خواندن و مطالعات اسطوره شناسی و فلسفه که پیشتر اشاره کردم. یادم می آید نمی دانم چه مشکلی پیش آمده بود که من مدت زیادی کتاب ها را زیر چراغ زنبوری می خواندم. دانشگاه که تعطیل بود جنگ هم شروع شد من برگشتم برازجان. شور و شوقی هم در بین مردم به ویژه جوانان بود. من رفتم که آموزش نظامی برای رفتن به جبهه ببینم دنبال من فرستادند که کار واجب تری برای تو وجود دارد. گفتند که باید به همراه»هیب اهلل مالکی و احمد کرمیرادیو بوشهر«را راه اندازی کنی! چون»هیبت اهلل مالکی«به کار دیگری مشغول شد و»احمد کرمی«گرفتاری خانوادگی داشت کار بیشتر متوجه من شد. من را برای آموزش با دستگاه پخش یک هفته ای عازم شیراز کردند. آقای حیاتی مجری اخبار تلویزیون و آقای یزدان پور فنون خبرخوانی و کار با دستگاه ها را به من یاد دادند. بعد رفتیم بوشهر جایی که االن مخابرات است. وارد اتاق ساده یی شدم وسایل چندانی هم نداشت و تنها شامل میکروفون امپکس و... بود. آقایی که آن جا بود گفت من منتظرت بودم ساعات پخش و نکاتی را یادآور شد و کاپشن اش را برداشت و اتاق را ترک کرد. فکر نمی کردم در حال رفتن باشد. گفتم: کجا رفت گفتند: شیراز. گفتم: کی هست این جا! گفتند: هیچ کس. گفتم: رییس کیست گفتند: خودت. خالصه از قسمت آنتن آمدند. گفتم: چرا متصدی اتاق رادیو رفت! گفتند: مگر باالی سر خود را نگاه نمی کنی! گفتم: مگر چه اهمیتی دارد! گفتند زیر زندگی آینده ی ما ایرانیان به پدیده ای به نام شهر پیوند خورده است. ما در حال حاضر شهر را به عنوان ذخیره ی ارزش های اقتصادی در نظر داریم. در صورتی که شهر باید شرایط زیستی ما را تامین کند و به نظر من به عنوان مورخ این یک بحران است. دکل هستی و هواپیماهای عراقی هم می خواهند همین را بزنند. تو هم آمده ای زیر این نشسته ای. گفتم: حاال چه کار کنم گفتند: هیچ. وقتی آزیر خطر به صدا درآمد بروم بیرون و در جوی کنار خیابان دراز بکش. مدام هم حمله ی هوایی می شد و ضدهوایی ها هم به راه می افتاد. اقامتگاه من هم یک کانکس بود که شب ها بدون پتو در آن می خوابیدم. این رادیو هم برای کارهای اضطراری راه اندازی کرده بودند. حتا برای غذا و تهیه ی آن هم نمی توانستم اتاق و وسایل را ترک کنم. مدتها فقط خورد و خوراک من بسکوییت و کیک بود که خودم پول می دادم مستخدم مخابرات برایم می خرید حتی یک ریال هم بودجه نداشتم. خالصه گلویم چرک کرد و بدجور مریض شدم. چند بار به خاطر تب شدید بی حال بر زمین افتادم. هیچ کس هم نبود به دادم برسد. با استاندار وقت بوشهر اختالف و جر و بحث پیدا کردم و بعد از دو ماهی با رسیدن یک نیروی جدید آن جا را ترک کردم. تا آن موقع همه ی کارهای رادیو هم به عهده ی من بود از جمله ا پراتور گویندگی عوامل فنی و رییس. در حالی که قرار بود فقط نویسندگی و تحقیق علمی و فرهنگی انجام بدهم. اتحادجنوب: در واقع شما بنیانگذار رادیو در بوشهر شدید
6 بله اوایل که هیچی نبود. نه ساختمانی نه امکانانی. در واقع رادیو در محل مخابرات بوشهر استقرار داشت. من حدود دوماهی مسئولیت رادیو را بر عهده داشتم. اتحادجنوب: بعد از ترک رادیو چه کردید چون عالقمند به کتاب و تحقیق و نوشتن بودم به تهران رفتم. کالس های دانشگاه هم تعطیل بود در کالس های انجمن حکمت و فلسفه شرکت کردم که برایم خیلی مفید بود. آقای»احمد مسجد جامعی«که بعدها وزیر فرهنگ و ارشاد اسالمی در دوران ریاست جمهوری»سیدمحمد خاتمی«شد موسسه ی فرهنگی راه اندازی کرده بود. دانشگاه هم که تعطیل شده بود از این رو دانشجویان بسیاری استقبال کردند و در کالس های این موسسه شرکت جستند. من هم شروع به تدریس اسطوره شناسی تاریخ جهان و روش تحقیق در تاریخ کردم بعدها نیز این درسنامه ها در بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ چاپ و در مراکز تربیت معلم کشور تدریس شد. آن هنگام هنوز لیسانس نگرفته بودم. در همین احوال در جهاد دانشگاهی هم کار می کردم و عضو شورای برنامه ریزی درس تاریخ هم شدم که اساتید تاریخ از جمله ابراهیم باستانی پاریزی دکتر گ لشنی دکتر اشراقی دکتر بیات دکتر شعبانی و... عضو آن بودند. در شورای برنامه ریزی شرح درس های تاریخ اروپا و ایران باستان را من نوشتم. که در دانشگاه ها تدریس شد. من البته قبل از همکاری با جهاد دانشگاهی تهران در سال ۱۳۵۸ با جهاد دانشگاهی خراسان )مشهد( همکاری ام را شروع کرده بودم. بعد از همکاری با جهاد دانشگاهی تهران تصمیم گرفتم به برازجان برگردم. از محیط شلوغ تهران خیلی خوشم نمی آمد. اتحادجنوب: چه سالی به برازجان برگشتید وقتی به برازجان برگشتید چه کاری کردید در سال ۱۳۶۱ به برازجان برگشتم و دختر خاله ام را نامزد کردم. تربیت معلم شیراز خبردار شده بودند. مرا دعوت به کار در مرکز تربیت معلم شیراز نمودند. گفتم شما از کجا می دانید گفتند ما کتاب تو را درس می دهیم. کتابی که درباره تاریخ جهان نوشته بودم بدون اطالع من کتاب درسی مراکز تربیت معلم کرده بودند. در سه مرکز تربیت معلم شیراز»روش تدریس تاریخ بحث های جامعه شناسی و فلسفه تاریخ«را تدریس کردم. دو سالی که گذشت در سال ۱۳۶۲ دانشگاه های کشور بازگشایی شد. یک سالی که از لیسانس ام در رشته ی تاریخ باقی مانده بود را در دانشگاه شیراز گذراندم البته مدرک لیسانس را از دانشگاه فردوسی مشهد اخذ کردم. بعد از دریافت مدرک لیسانس به طور جدی و پیگیرانه آموزش و پرورش و مرکز تربیت معلم شیراز از من خواستند که در آنجا بمانم. پروسه استخدامم که در حال انجام شدن بود گفتند که باید به دهات بروی. چون من تعهد خدمت دبیری داده بودم. گفتم کجا بروم گفتند برو جهرم المرد. گفتم نمی روم! می روم برازجان. به هر صورت استخدام من انجام شد و من مجددا به برازجان برگشتم. آقایان آریا تمدن و چیره شنیدند که من برازجان هستم خیلی محبت کردند و من را نگه داشتند و خودشان روال اداری را در اداره کل آموزش و پرورش استان بوشهر پیگیری و به انجام رسانیدند. و در شروع کار پست من را در مدرسه ای در دالکی انداختند. به مدت شش ماه در آن جا تدریس کردم. در ضمن طی کردن مدت تدریس در دالکی تحقیقات بسیاری درباره ی فرهنگ و تاریخ برازجان انجام دادم. آقای»هیبت اهلل مالکی«هم برازجان بود و طی این مدت خیلی از حضور و اطالعات زنده یاد»کرم کوهستانی«استفاده کردیم. در همین اوضاع و احوال در مقطع کارشناسی ارشد قبول شدم. در مدت هشت سالی که تهران بودم کارشناس کتاب های تاریخ بودم. در آن زمان وزارت امور خارجه دانشکده ای تاسیس کرده بود و الزم داشتند که شرح های درس نوشته شود از جمله تاریخ دیپلماسی تاریخ اروپا و تاریخ روابط بین الملل که همه را من نوشتم بعد هم گفتند خودت بیا آن ها را تدریس کن. حدود سیصد نفر از کارمندان عالی رتبه وزارت امور خارجه را در آن دانشکده درس دادم. حتا وازرت امور خارجه خواستند به این وزارتخانه منتقل شوم اما قبول نکردم و کار معلمی را ترجیح دادم. من در مجموع ۸ سالی که در تهران بودم ۱۲ کتاب درسی را تمام یا قسمتی نوشتم و تمام کتاب های تاریخ دوره ی تحصیلی چکیده ی دیده گاه ها و نگرش های تاریخی من را می توانید در سرمقاله های مجالت کتاب ماه تاریخ و جغرافیا و رشد آموزش تاریخ که حدود صد مورد است پی گیری کنید. در زمانی که سردبیری مجله های کتاب ماه تاریخ و جغرافیا و رشد آموزش تاریخ را برعهده داشتم آنها پرتیراژترین مجله ی تاریخی کشور بودند. راهنمایی و متوسطه را با کمک صاحب نظران طراحی تالیف و تصویب کردم. اتحادجنوب: گریزی بزنیم به کتاب های درسی. بسیاری از اساتید دانشگاهی و مدرسان آموزش و پرورش بر این باورند که درس هایی هم چون تاریخ سفارشی نوشته می شود و تاریخ واقعی جامعه به نوعی در کتاب های درسی تحریف می شود. آیا در مقطعی که شما طراحی و تالیف کتاب های تاریخ آموزش و پرورش را عهده دار بودید از نوشته ها و تالیفات خود به عنوان منبع مستقل تاریخی دفاع می کنید بله نوشته های من وجود دارد. چاپ اول کتاب های تاریخی درسی که من نوشته ام از آن ها کامال دفاع می کنم ولی بعد از آن که بیرون آمده ام من اطالعی ندارم. کتاب درسی اول طراحی بعد تصویب و نگارش و سرانجام به مرحله ی تایید می رسد. در این مسیر نویسنده و کارشناس و مشاور و نقاش و ویراستار و ارزیاب همه نقش دارند. چیزی که من در آن سال ها به تصویب رسانده ام وجود دارد اگر آن را ببینید حتما تعجب خواهید کرد که در آن سالها چنین کار علمی صورت گرفته است. در این کتاب ها تاکید بر فرهنگ دینی تاریخ ملی و... از جنبه علمی آن داشته ام. وقتی هم به دانشگاه شیراز منتقل شدم هر وقت هم در کتاب های درسی تاریخ به مشکلی برخورد کرده اند و از من کمک خواسته اند من نیز باز با همان متد علمی کار خود را انجام داده ام. بعضی از این کتابها تا بیست و پنج سال معتبر و قابل استفاده بودند که آخرین آنها کتاب تاریخشناسی است که امسال بهره برداری از آن شنیده ام به پایان می رسد. اتحادجنوب: بعد که از شورای تالیف و برنامه ریزی درسی بیرون آمدید کتاب های تاریخی مدارس که توسط دیگران نوشته شده اند را دیده اید و آن را بررسی کرده اید این نقدی که بسیاری از اساتید دانشگاه و صاحب نظران مبنی بر تحریف درصدی از مطالب وارد شده به خصوص در رابطه با تاریخ معاصر ایران دارند شما هم چنین مواردی را دیده اید برخی از کتاب های درسی تاریخ را دیده ام اما سال های زیادی است که نه از من دعوت می کنند و نه من خبر و اطالعی از آن ها و روند کارشان دارم. اما ببینید درس تاریخ در تمام جهان درسی مهم است و حساسیت های ویژه ای هم روی آن است. اما همیشه در تاریخ نگاری نگاهی علمی و حرفه ای داشته ام. من هیچ وقت به دلیل نداشتن تخصص دو حوزه را ننوشته ام یکی»تاریخ اسالم«دیگری هم»تاریخ معاصر ایران«. کارهای تخصصی من»تاریخ جهان تاریخ مغول و ایران باستان«بوده است. تاریخ اسالم را همیشه اساتید حوزه و تاریخ معاصر را مقامات فرهنگی می نوشتند. طرح کلی یی که برای کتاب های درسی تاریخ قایل بوده ام طرح»دوکی شکل«بوده است و همین طرح را هم به تصویب رسانده ام. اما طرحی که اجرا می شد طرح هرمی است. یعنی این که از یک مبحث کوتاه دوره باستان شروع می شود و به دوره ی معاصر گسترش پیدا می کند. اما طرحی که من ارایه دادم طرحی دوکی شکل بود به این معنا که دوره باستان کوتاه و کم حجم دوره میانه متورم و بزرگ و دوره ی معاصر باز هم کوچک و کم حجم باشد. این طرح از جنبه های علمی و آموزشی دالیل بسیاری دارد طرح دوکی شکل را هم به تصویب رساندم اما برای اجرا از من نپذیرفتند. االن که شما به تاریخ معاصر اشاره کردید نگارش تاریخ معاصر بهتر است به صورت کلی و کوتاه باشد. ماهیت کار و بحث تاریخ نگاری درسی و آموزشی این است. در نگارش کتاب های درسی در سراسر جهان هم این رسم و شیوه وجود دارد که دوره های باستان و معاصر کوتاه و موجز باشد. بعد با استفاده از فعالیت های جنبی فوق برنامه و کمک آموزشی سطح اطالعات دانش آموزان درباره این دو دوره را افزایش دهد که رادیو و تلویزیون اردوهای علمی و تفریحی مجالت آموزشی در بسط و گسترش آن بسیار نقش دارند. قالب اصلی نگارش تاریخ معاصر نباید از حالت اختصار و اجمال خارج شود. از این قالب خارج شدن خیلی ایجاد مشکل می کند. در تاریخ باستان هم باید همین وضعیت و قاعده وجود داشته باشد. تاریخ باستان هم می بایست بسیار کوتاه و خالصه باشد. به دلیل ب عد و فاصله زمانی دانش آموز نمی تواند با مباحث آن ارتباط برقرار کند. تاریخ باستان و معاصر در حدی که رشته بحث حفظ شود باید حضور داشته باشد. در طول سی و شش سال خدمت چه تدریس و چه در نگارش محتوای درس های تاریخ تا حاال کسی به من نگفته است این طور یا آن طور بنویس. بلکه همواره مستقل و متعهد به اصول علمی و حرفه ای کار خود بوده ام. آزادگی ثبات قدم تعهد کاری تالش بی عالقگی به پست و مقام دانش اندوزی دائمی و صداقتی که همراه با حجی ت علمی سرمایه من در این راه بوده است. شاید بدین خاطر بود که در سال 1384 به عنوان چهره پیشکسوت
7 تالیف کتابهای درسی جایزه دریافت کردم. روزی که در سال ۱۳۷۱ از گروه تاریخ بیرون آمدم دکتر حداد عادل گفته بود:»گروه تاریخ بی پدر شد«. هر چند ما در درس تاریخ مشکل داریم اما مشکل آن بیرون از کالس تاریخ است. شما هیچ وقت نمی توانید کتاب تاریخی بنویسید که همه را راضی کند. از لحاظ علمی ما می گوییم:»هیچ وقت کتاب نهایی تاریخ نوشته نمی شود«راه و روشی هم که به مشکلی برنخورد این است که وارد جزییات تاریخی نشویم. در روش تاریخ نگاری مورخ باید به سمت جنبه های تمدنی )و به قول ما آنالز( گرایش پیدا کند و کمتر به تاریخ نگاری وقایع نگارانه بپردازد. فاصله گرفتن کامل از تاریخ نگاری سیاسی نیز امکان پذیر نیست. در نگارش تاریخ باید م ت دها و روش های تاریخ نگاری مان خیلی دگرگون و اصالح شود. در زمینه ی روش مندی تاریخ نگاری خیلی عقب هستیم. جبران این عقب ماندگی و اصالح آن هم از دانشگاه است و نه کتاب های درسی. تا معلم تاریخ ساخته و پرورش داده نشود نمی شود کتاب را تغییر داد. در همه ی کشورها هم توجه به درس تاریخ وجود دارد. در ایالت متحده آمریکا تقریبا هر ده سال یک بار کتابی تحت عنوان»استانداردهای ملی برای تاریخ آمریکا«چاپ می شود. در نوشتن این کتاب صدها پروفسور همکاری می کنند و سرانجام این در پروسه ای زیر دست رییس جمهور وقت آمریکا می آید که به امضاء برسد. این کتاب به صورت بخشنامه ی ملی برای تمام مدارس و دانشگاه های ایالت متحده آمریکا ارسال می شود. هیچ وقت هیچ علمی حتا ریاضی و فیزیک و... از قدرت و سیاست جدا و بیگانه نیست. درس تاریخ یا هر درسی مرتبا باید ویرایش شود چون یک مشکل دیگر کتابهای درسی این است که بعد از مدتی از نظر سوال تخلیه می شوند. از نمونه های موفق تالیف گروهی کتاب های درسی تاریخ تاریخ شناسی پیش دانشگاهی )علوم انسانی( است که خیلی کارکرد و کاربرد داشت. طرح دیگری که در طراحی کتاب های درسی تاریخ در چند ساله اخیر مطرح کرده ام این است که درس تاریخ را با همان نظم سلسله های تاریخی بهتر است حول و محور»بحران شهر«نوشته شود. کتاب های درسی تاریخ الزم است با»نگرش تاریخ رو به آینده«نگارش شوند. به طوری که کتابهای درسی تاریخ با افق دو نسل یعنی حدود 50 سال نوشته شود. در کشور ایران با گذشت ۳ هزار سال اکنون نسبت جمعیت شهر و روستا جابجا شده است. به این معنا که قرنها ۹۰ درصد جمعیت ایران روستانشین و کوچ رو )عشایر( و تنها ۱۰ درصد جمعیت شهرنشین بوده است. اکنون ۸۰ درصد شهرنشین و ۲۰ درصد روستانشین و عشایر داریم. از دیگر سو مسایل و بحران های زیست محیطی آب شهرنشینی و مسکن جا به جایی جمعیت و فرسایش خاک هم به وجود آمده است. زندگی آینده ی ما ایرانیان به پدیده ای به نام شهر پیوند خورده است. ما در حال حاضر شهر را به عنوان ذخیره ی ارزش های اقتصادی در نظر داریم. در صورتی که شهر باید شرایط زیستی ما را تامین کند و به نظر من به عنوان مورخ این یک بحران است. نکته ی دیگر این که زمانی در کشور ما جمعیت باسواد یک درصد بوده اما االن تعداد باسوادان به طور کلی افزایش پیدا کرده و تعداد دختران و زنان باسواد هم افزایش فوق العاده ای پیدا کرده است. این دو پدیده موجب شده تا به طور کلی تغییر تاریخ نگاری ضروری به نظر برسد. اتحادجنوب: گذری هم به فعالیت های ژورنالیستی شما داشته باشیم. نشریاتی هم که شما بنیانگذاری راهبری و سردبیری کردید متعلق به نهادها و وزارتخانه های دولتی بوده اند. درباره چگونگی قبول مسئولیت و راه اندازی این نشریات توضیحاتی را ارایه بفرمایید نخستین نشریه ای که راه اندازی و سردبیری آن را عهده دار شدم ماهنامه»کتاب ماه تاریخ و جغرافیا«بود که در مجموع ۱۰۵ شماره از آن را سردبیری و منتشر کردم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی به اهتمام جناب آقای احمد مسجد جامعی به این نتیجه رسیده بود که در زمینه ی نقد چندین نشریه از جمله»کتاب ماه تاریخ و جغرافیا«را منتشر کند. در این حوزه مرا مدنظر گرفتند. در این جا الزم می دانم یادی کنم از زحمات مسجدجامعی در تاسیس مجالت کتاب ماه وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی که در ده حوزه شروع به کار کرد و هم چنین از مدیر داخلی نشریه جناب آقای»تبریزی نیا«که زحمات زیادی را متحمل شدند. اتحادجنوب: شما با چه ایده هایی این نشریه را راهبری کردید و چه موضوعاتی را بیشتر به آن توجه کردید ماهنامه»کتاب ماه تاریخ و جغرافیا«یک کار تخصصی در این حوزه بود برای نقد و معرفی و اظهار نظر در این باره. این کار انجام شده است اما زمانی که این کار را شروع کردیم چندتا نقص در حوزه تاریخ و جغرافیا داشتیم. یکی تاریخ دشتستان برای ما ایرانیان مهم است. زیرا دشتستان موقعیت خاصی در سواحل جنوبی ایران دارد. دلیل اهمیت این موقعیت خاص آن است که قسمت وسیعی از دستیابی داخل کشور به ساحل دریا از طریق دشتستان است و این موقعیت طبیعی قرن هاست در دشتستان جاری و ساری است. این که انجمن تاریخ نداشتیم من این نشریه را به عاملی برای ارتباط و تعامل اساتید تاریخ و جغرافیای کشور تبدیل کردم. دوم این که طرح ایده های نو در زمینه ی تاریخ در این مجله پی گرفتم. مسایل اساسی که در نگاه و نگرش تاریخی ما الزم است در پیش گرفته شود را در آن منعکس کرده ایم. در واقع به زعم من این مجله جنبه ی نوآوری علمی داشت. امری که تقریبا در آن زمان زمین مانده بود یا معضالت جدیدی که در زمینه ی تاریخ نگاری با آن رو به رو هستیم مثل هویت ملی وحدت ملی و مسایلی از این دست. یادآوری می کنم آن موقعی که این مجله منتشر می شد تقریبا در سطح کشور چندان مجله ای در زمینه ی تاریخ منتشر نمی شد. بعد از چند سالی که از انتشار این مجله گذشت مجالت دیگری در زمینه ی تاریخ و جغرافیا منتشر شد و من می توانم اثرگذاری و اهمیت این مجله بر مجالت دیگر تاریخ و جغرافیا که بعد از آن منتشر شدند به وضوح ببینم. حتا گاهی مطالب آن به عنوان منبع درسی در دانشگاه های کشور مورد استفاده قرار گرفته است و بعضا برخی از مطالب آن در نشریات دیگر دوباره چاپ شده است. اتحادجنوب: چه چیزی باعث شد که از شماره ی ۱۰۵ به بعد نشریه را همراهی نکنید وقتی دو دوره ی ریاست جمهوری سید محمد خاتمی به اتمام رسید تغییر و تحوالت مدیریتی و وزارتی انجام شد روزی هم با من تماس گرفتتد و اطالع دادند که مسئولیت سردبیری نشریه را دیگر بر عهده ندارم. منم گفتم چه بهتر! البته بعد آمدند عذرخواهی کردند و پیشنهاد همکاری و جایزه دادند که نپذیرفتم. اتحادجنوب: مجله ی»رشد آموزش تاریخ«وزارت آموزش و پرورش چه طور شد شما سردبیری آن را عهده دار شوید این مجله ای بود که راه اندازی آن سال ها بر زمین مانده بود. همه ی مجالت رشد آموزش و پرورش راه اندازی و منتشر شده بود اال مجله رشد آموزش تاریخ. من در سال های قبل تر زمانی که در تالیف کتاب های درسی بودم خیزی برای راه اندازی و انتشار آن برداشتم ولی بر روی چگونگی انتشار آن به توافق جمعی نرسیدیم. وقتی آمدم شیراز و در دانشگاه مشغول به کار شدم باز تماس گرفتند و خواهان برعهده گرفتن سردبیری این نشریه شدند. من قول راه اندازی و انتشار ۵ شماره را دادم. خود جناب آقای صابری که زحمت این گونه کارها را بر عهده داشته و دارند می دانند که راه اندازی و انتشار مجله چه سختی ها و زحماتی دارد. چه شب ها که نخوابیده است و یا از خواب بیدار شده تا کار نشریه و چاپ آن را پی بگیرد. چون راه اندازی نشریه یک بحث است و انتشار مستمر آن هم یک بحث. قول انتشار ۵ شماره به ۵۵ شماره رسید. با وجود اینکه مرتب هم می گفتم خسته هستم و چشمم ضعیف شده قبول نمی کردند معلمان هم لطف داشتند و نمی گذاشتند که مسئولیت سردبیری نشریه را بر زمین بگذارم. از سوی دیگر هر چند سال ها بود از آموزش و پرورش رفته بودم ولی هم چنان خود را یک معلم می دانم و با این قشر همراه و همدل هستم. با شادی های آنها خوشحال می شوم و با ناراحتی ها و مشکالتشان ناراحت. خالصه من ۵۵ شماره از این مجله را سردبیری کردم و بعد هم آقای جوادیان_ معاون من در مجله_ سردبیری نشریه را بر عهده گرفت و جایگزین من شد. به هر صورت مجله رشد آموزس تاریخ مجله ای است که نیازی را برطرف کرد خواست معلمان تاریخ کشور را برآورده کرد. در هر شماره از این مجله سخن سردبیر داشتم که در آن مباحث اصلی و اساسی مربوط به آموزش تاریخ را توضیح و شرح داده ام. در واقع چکیده ی دیده گاه ها و نگرش های تاریخی من را می توانید در سرمقاله های مجالت کتاب ماه تاریخ و جغرافیا و رشد آموزش تاریخ که حدود صد مورد است پی گیری کنید. در زمانی که سردبیری مجله های کتاب ماه تاریخ و جغرافیا و رشد آموزش تاریخ را برعهده داشتم آنها پرتیراژترین مجله ی تاریخی کشور بودند. اتحادجنوب: در حال حاضر در حوزه ژورنالیسم فعالیت مستمر و مسئولیتی بر عهده دارید در حال حاضر در حوزه ژورنالیسم هیچ فعالیتی ندارم. حتا دانشگاه های بوشهر زاهدان و دیگر جاها هم درخواست همکاری داده اند که مسئولیت سردبیری مجالت علمی آن
8 ها در حوزه تاربخ را عهده دار شوم اما موافقت نکرده ام. چون کار پرزحمتی است و آدمی را از کارهای پژوهشی عقب می اندازد. البته من در زمینه های ژورنالیستی شش ویژه نامه در حوزه خلیج فارس شناسی وابسته به خانه کتاب ایران را در آوردم که بعد از من ادامه نیافته است. هر چند عضو تحریریه حدوده ده نشریه علمی دانشگاهی در زمینه تاریخ هستم. اتحادجنوب: شما دستکم از دهه ۸۰ به این سو توجه ویژه ای به مطالعات خلیج فارس شناسی داشته اید از اهمیت و توجهی که این مهم برایتان دارد صحبت کنید. اول من تنها کسی نیستم که در این حوزه فعالیت دارم یک بار جست و جویی اینترنتی کردم دیدم ۵۰۰ موسسه درباره خلیج فارس در سطح جهانی فعالیت دارند و این نشان می دهد که چه قدر عقب هستیم. دوم من پرورده خلیج فارس هستم. سوم ضرورت علمی و ملی کشور چنین ایجاب می کند. چهارم یک کار علمی و پژوهشی است. و سرانجام آنکه آنرا گامی در راه دوستی و همکاری می دانم. در بخش خلیج فارس شناسی من چند کار را انجام داده ام: ۱( همکاری در طراحی سمینار خلیج فارس شناسی دانشگاه تهران تحت عنوان»فرهنگ و تمدن«. خود من هم هر ساله یک سخنرانی در آن داشته و دارم. ۲( یک مجموعه چندجلدی درباره خلیج فارس تدوین کرده ام که خانه کتاب ایران حاضر شد در این زمینه حمایت و سرمایه گذاری کند. ۳( یک مجله در حوزه خلیج فارس با سایر همکاران دانشگاهی در دانشگاه خلیج فارس بوشهر طراحی و راه اندازی کرده ایم. االن در مقطع کارشناسی ارشد دانشجو می پذیرد و در حال تالش هستیم که در مقطع دکتری هم پذیرش داشته باشد. 4- مقاالت متعددی درباره خلیح فارس نوشته ام. 5- با دانشنامه خلیج فارس به طور کامل همکاری کرده ام. غیر از همه ی این جنبه ها عقیده دارم که کشور ایران به ضرورت توسعه بایستی به مقوله ی دریا گرایش پیدا کند. راه حل مشکالت آب تغذیه حمل و نقل انرژی اشتغال و اسکان در جهانی که در پیش رو داریم دریا است. آن روز که از دریا غفلت کردیم عقب ماندیم و االن هم به لحاظ توسعه اقتصادی- اجتماعی الزم است به سمت دریا گرایش پیدا کنیم. من این مهم را در جاهای مختلف بحث کرده ام مقاله نوشته ام کتاب نوشته ام و سخنرانی داشته ام. اتحادجنوب: تاکید شما بر مقوله ی دریا و اهمیت خلیج فارس برساخته از نگرش توسعه ی اقتصادی و اجتماعی است بله مخصوصا اقتصادی و اجتماعی البته این یک طرح همه جانبه است و خواهد بود. اما ما تنها راه واقعی پیشرفتمان به عنوان یک کشور یک تمدن یک ملت با توجه به مشکالت و معضالتی که اشاره کردم همچون آب محیط زیست خاک مساله ی آمایش سرزمین. در دنیای آینده دریا است. هم چنان که پنج قرن است که چنین است حتا وقتی قرن بیست و یکم شروع شده گفتند اقیانوس آرام کانون تحوالت جهانی در آینده خواهد بود. چنانکه تکنولوژی های پیشرفته تکنولوژی های دریایی هستند. اتحادجنوب: به نظر شما در کشور ایران چه قدر بر سر مساله آب و خلیج فارس برنامه ریزی می شود و به آن اهمیت داده شده و چه قدر در مرکزیت توجه قرار دارد به گمان من در حد مطلوب توجهی به آن نشده است. این قدر که به آن نیاز داریم و یک ضرورت است به آن بی توجهی نشان داده می شود. هرچند نمی گویم هیچ پیشرفتی هم در کار نبوده است. اتحادجنوب: چرا این توجه ضروری وجود ندارد اقتصاد مبتنی بر زمین داری در کشور ما خیلی قوی است. مزارع و زمین های کشاورزی را به زمین های مسکونی و تجاری و شهری تبدیل کردن خیلی رواج پیدا کرده چون اقتصاد ایران هم به سمت و سوی زمین خانه و امثالهم سوق داده شده است. این رویکرد با رفتن به سمت دریا مغایرت دارد. االن بهره برداری از دریا خیلی بحث وسیع و پ ردامنه داری است. از انرژی و غذا بگیرید تا آب محیط زیست و.... برای کشوری مثل ایران که بحران آب دارد دریا منبع بی پایان آب است این مهم باید جدی گرفته ما در تاریخ نگاری و تاریخ خوانی ضروری است تجربه ی گذشته را برای اجرای برنامه های حال و آینده به کار بگیریم. برنامه ریزی آینده هم تنها وظیفه ی علم تاریخ و مورخ نیست بلکه مسئولیت همه ی رشته های علمی و صاحب نظران همه رشته هاست. شود. اکنون کشورهای پیشرفته و توسعه یافته جهان به لحاظ اسکان جمعیتی باالی ۳۵ درصد در نواحی نزدیک دریا زندگی می کنند. کشوری مثل ژاپن باالی ۸۵ درصد در نزدیکی دریا زندگی می کنند و به دریا وابسته هستند. یکی از شاخصه های توسعه هم این است که باالی ۳۵ درصد جمعیت هر کشوری باید تغذیه و خورد و خوراکشان از دریا باشد و به همین میزان درصد نیز اشتغال مردم آن باید مبتنی بر دریا و توانایی های بالقوه ی آن انجام گیرد. در حالی که آمارهایی که من در گذشته داشته و دیده ام_ آمارهای جدید را نتوانسته ام ببینم_ علیرغم پیشرفت های بسیار هنوز تا این ارقام فاصله داریم. اتحادجنوب: آثاری که در حوزه دشتستان و تاریخ بومی آن تاکنون تالیف و متتشر شده را چه گونه ارزیابی می کنید یک دوره کسانی بودند که تاریخ برازجان و دشتستان را به صورت سنتی گفتند یا نوشتند. مثل زنده یاد کربالیی کرم کوهستانی )کوهی برازجانی( که راوی بودند یا خاور دشتستانی یا ادیبان و اندیشمندانی هم چون واجد برازجانی اسماعیل مرتضوی برازجانی علی مراد فراشبندی و.... در این میان زنده یاد»علی مراد فراشبندی«حدود ۴۰ کتاب تالیف و منتشر کرده است. در زمان خودش کار بزرگی را انجام داد. بعد از سال های نخست دهه ی ۶۰ ما با انقطاع تاریخ نویسی در حوزه تاریخ برازجان و دشتستان رو به رو هستیم. ولی االن از برازجان و دشتستان خیلی از افراد بومی را داریم که در رشته ی تاریخ تحصیالت دانشگاهی و آکادمیک دارند. در حال حاضر الزم است که تالیفات آثار تاریخی با م ت د و روش علمی همراه شود. به گمان من تا سرچشمه ی علمی هر چیزی شکل نگیرد مراحل بعدی آن به صورت فرهنگ و معارف عمومی جامعه درآمدن نمی تواند محقق شود. سرچشمه علمی هر دانشی باید همواره در حال جوشش و فیضان باشد تا فرهنگ رو به جلو گام بردارد اگر چنین نباشد علم و دانش دچار نقصان و عوام زدگی می شود. هر کسی که در مسیر تاریخ نویسی خطه دشتستان و برازجان زحمتی کشیده الزم است زحمت او را ارج نهیم و نقد صادقانه و سازنده ای از کار او داشته باشیم. نباید زحمات آن ها را نادیده گرفت و باید قدر یکدیگر را بدانیم. تالش ها را باید قدر دانست و به آن احترام گذاشت. اتحادجنوب: به صورت مصداقی اگر بخواهیم به تاریخ نویسی بومی دشتستان اشاره کنیم می توانیم به کتاب های جایگاه دشتستان در سرزمین ایران اثر سروش اتابک زاده دشتستان در گذر تاریخ اثر محمد جواد فخرایی دشتستان در نهضت ملی و انقالب اسالمی ایران مجموعه مقاالت ماشااهلل کازرونی به کوشش سیدقاسم یاحسینی دالوران دشتستان اثر اسماعیل شهرسبزی اشاره کرد. پرسش این است به طور مشخص کار کدام یک از این آقایان را دقیق تر و مستندتر می دانید ارزیابی تان از این آثار چیست من کار آقایان کازرونی و یاحسینی را ندیده و نخوانده ام. با این حال باید بگویم برای من مورخ هیچ کدام از این آثار بی اهمیت نیستند و همه ی این ها مواد کار هستند و از آنها استفاده می کنم. هر کسی در هر زمانی چیزی نوشته با توجه به توانایی و شرایط زمانی خودش آن را انجام داده است. ما در تاریخ این گونه می گوییم که:»مردمی در هر زمانی که کاری را انجام داده اند به نظر خودشان بهترین کاری را انجام داده اند که توانسته اند انجام دهند.«باید در ظرف زمان و مکان این آثار را دید. مثال در سال 1373 که آقای اتابک زاده کتاب»جایگاه دشتستان در سرزمین ایران«را نوشته است به بسیاری از نیازها در این زمینه پاسخ دادند. نیز خوب است متوجه باشیم که آن زمان به چه امکاناتی دسترسی داشته است و یا در سال ۱۳۳۶ که آقای»علی مراد فراشبندی«کتاب»تاریخ و جغرافیای برازجان«را نوشته است. این کتاب به خصوص در آن زمان کتاب و کار ارزشمندی است یا همین طور مجله ای که ایشان به نام»خامه ملت«منتشر می کرد. همه ی این ها خوب هستند منتها در به کارگیری متدهای تاریخ و کار تحقیقی شرایط و استانداردهای یکسانی ندارند. آقای»محمد جواد فخرایی«تحصیل کرده رشته ی تاریخ است و کتابش هم دیرتر از افرادی که نام بردید چاپ شده است. ایشان چون دانش آموخته ی رشته ی تاریخ هستند در به کارگیری متد و فنون تاریخ محض موفق تر بوده است اینجا کاری به محتوای آثار ندارم. آقای»اسماعیل شهرسبزی«با اینکه تحصیل کرده تاریخ نیست اما دارای تحصیالت دانشگاهی است با این وجود کار منظمی را ارایه کرده است. در اثر آقای»سروش اتابک زاده«عشق و عالقه به دشتستان و ارج گذاردن بدان در سراسر کتاب دیده می شود و من کار ایشان را ارج می نهم چون در زمانی که نیازی مبرم وجود داشت زحمت کشیده است. کارهای آقای»حیدر عرفان«نیز جنبه های ادبی بیش از جنبه های تاریخی غالب است. آقای دکتر»هیبت اهلل مالکی«نیز سال هاست کتاب تاریخ دشتستان را در دست نگارش دارند که در مراحل نهایی تدوین است. حتما کتاب
9 خوبی از کار در خواهد آمد. ایشان قبال نیز کتاب»شرح حال شعرای دشتستان بزرگ«را نوشته اند. شناخت ایشان از انساب و وقایع تاریخی منطقه بسیار عالی است. من در تالش هستم کتابی تحت عنوان»سالشمار تاریخ دشتستان«به صورت گروهی و با روش علمی تدوین کنم که در مرحله ی مقدماتی طراحی است. این اثر در نهایت می تواند یک شناخت منظم زمانی از تاریخ دشتستان ارایه دهد و کتاب مرجعی شود که توانایی پاسخ گویی به بسیاری از پرسش های تاریخی را داشته باشد. امیدوارم که این مهم به نتیجه برسد. یک اثری هم درباره ی معماری برازجان و نیز تاریخ برازجان در دست نگارش دارم که در مراحل نهایی قرار دارد و امیدوارم در آینده منتشر شود. اتحادجنوب: شما خودتان به حوزه دشتستان به چه نحو و با چه رویکردی وارد آن شده اید و چه موضوعاتی را بیشتر عالقمند هستید درباره ی آن در ارتباط با دشتستان تامل کنید پرداختن من به تاریخ برازجان بدان روست که نخست برازجان و دشتستان زادگاه من است و وظیفه ذاتی دارم که به آن بپردازم. کما اینکه در مورد شیراز شهری که سالهاست در آن زندگی می کنم نیز وظیفه ام را ایفا کرده ام. دوم اینکه تاریخ رشته ی تخصصی من است. تاریخ دشتستان برای ما ایرانیان مهم است. زیرا دشتستان موقعیت خاصی در سواحل جنوبی ایران دارد. دلیل اهمیت این موقعیت خاص آن است که قسمت وسیعی از دستیابی داخل کشور به ساحل دریا از طریق دشتستان است و این موقعیت طبیعی قرن هاست در دشتستان جاری و ساری است. هرچند با توسعه ارتباطات مقداری این موقعیت استراتژیک تغییر کرده ولی همچنان پابرجاست. شما در نظر بگیرید زمانی چون از خوزستان می خواستند به شیراز بروند باید از دشتستان عبور می کردند. از شیراز به سمت گاوبندی هم که می خواستند بروند باید از دشتستان عبور می کردند. دشتستان همیشه موقعیت گذرگاهی حساس و مهمی برای کشور ما داشته است. این اهمیت نیز باعث شده بود که در زمان های بسیار قدیم سلسله ها و فرمانروایان بزرگ تاریخی برای منطقه دشتستان اهمیت ویژه ای قایل باشند و یا در دشتستان یا در مجاورت آن سکونت کنند. مثال گوردختر که در»پشت پر«دشتستان قرار دارد متعلق به دوره ی عیالمی ها می باشد. یعنی دوره ای که هخامنشیان زیرنظر عیالمیان بوده اند در منطقه ی دشتستان فعلی چندین کاخ هخامنشی وجود دارد. منابع تاریخی یونان باستان به آن ها اشاره کرده و کتیبه هایی نیز در دست ترجمه است. چرا در منطقه ی دشتستان این همه کاخ هخامنشی دیده می شود. جایی که االن خور شیف و رودحله نامیده می شود تا بیاید سمت درودگاه دهقاید زیراه و این نواحی زمانی کشتیرانی در آن انجام می شده است. طبق اسناد و شواهد تاریخی کشتی ها تا نواحی درودگاه دشتستان آمد و شد داشته اند. هم چنین ارتباط ایران با تنگه سوئز دریای سرخ دریای مدیترانه و حتا جنگ های ایران و یونان از منطقه ی دشتستان و سواحل جنوبی ایران تدارک می شده است. احداث پنج کاخ در دشتستان متعلق به دوره ی باستان و کتیبه هایی که جدیدا خوانده شده است نشان می دهد چندین هزار کارگر مصری برای کار به منطقه ی دشتستان آورده اند. همه ی این ها برای تاریخ و هویت ملی ایران مهم است. و تذکر این نکته که دریا یا خلیج فارس و سواحل جنوبی ایران در گذشته های دور تا چه اندازه در اقتصاد سیاست و توانمندی های بالفعل کشور نقش داشته است. متاسفانه ما در حال حاضر به آن توجهی اندک نشان می دهیم. من به عنوان مورخ راه نجات تمدنی ایران از بحران کم آبی را دریا می دانم. دشتستان در حیات ملی ایران از جنبه های تاریخی نیز واجد اهمیت فراوان بوده است و خواهد بود. نمی توان از این مهم غافل شد. حتا اگر من دشتستانی هم نبودم می بایست به عنوان مورخ به آن توجه نشان می دادم کما این که می بینیم مورخان و محققان خارج از ایران روز به روز به لحاظ تاریخی به این منطقه توجه بیشتری نشان می دهند. جدیدا تماسی با آقای»ویتکام«داشتم ایشان سال ها پیش تحقیقی درباره کانال انگالی داشت. در دوره های باستان این کانال را برای ارتباط با دریا جهت کشتیرانی باز کرده اند! در دوره هایی از تاریخ ایران یکی از منابع مهم تولید مروارید خور شیف بوده است از جمله مراکز پرورش و صادرات اسب در ایران دشتستان بوده است. این که می بینید در دوره ی مغول دو حمله بزرگ به دشتستان صورت گرفته به دلیل انباشت ثروتی بوده که در آن وجود داشته است. در دوره مغول ساالنه ۱۷۰۰ راس اسب از فارس از طریق دشتستان و سواحل جنوبی ایران به هند صادر می شده است. چه توان اقتصادی و تدارکاتی می بایست بوده باشد که ساالنه ۱۷۰۰ راس اسب را بتواند پرورش دهد و در جایی مثل خور شیف جمع آوری کند و چه سیستم حمل و نقلی باید باشد تا به هند صادر شوند! من در کتاب دشتستان در حیات ملی ایران از جنبه های تاریخی نیز واجد اهمیت فراوان بوده است و خواهد بود. نمی توان از این مهم غافل شد. حتا اگر من دشتستانی هم نبودم می بایست به عنوان مورخ به آن توجه نشان میدادم کما این که می بینیم مورخان و محققان خارج از ایران روز به روز به لحاظ تاریخی به این منطقه توجه بیشتری نشان می دهند.»فارسیان در برابر مغوالن«قسمت هایی از این تجارت را شرح و توضیح داده ام. در جمع بندی این بحث باید بگویم من هم با عالقه مندی به زادگاهم و هم احترام به مردم آن به حوزه دشتستان شناسی ورود کردم. این را هم بیان کنم نمی توانم از کمبودهای منطقه دشتستان متاسف و ناراحت نباشم. عقب ماندگی منطقه ی دشتستان را ناشی از مردم آن نمی دانم. این همه آدم اهل کار و نیروی انسانی مستعد و متخصص در سطح کشور داشته باشید و بهره مند از توسعه ملی متوازن نباشید. این عدم توسعه تاریخی است. جدیدا خانم»کاووسی«در پایان نامه ی خود که زیر نظر من دفاع شد این مساله عقب ماندگی تاریخی را به خوبی بررسی کرده و شرح داده است. مشکلی که اکنون برای دشتستان وجود دارد در توسعه ی متوازنی است که به آن نرسیده است اما باالخره برای نسلی که در حال رشد و باال آمدن است الزم است کاری انجام داد. باید به خواسته ها و نیازهایش پاسخ مثبت داد. برای من وظیفه است درباره ی شهری که حدود ۲۰ معنی غیر علمی درباره آن مطرح بوده است بنشینم و تحقیق علمی مستقل کنم. از این روست که کتاب»برازجان سرزمین آفتاب بامدادان«را نوشتم. این کار را به لحاظ ضرورت علمی به نوبه ی خویش انجام داده و در ادامه هم خواهم داد. اما الزم است برای این که هم عقب ماندگی تاریخی در توسعه ی متوازن و هم راه توسعه به سمت آینده شناخته شود این تاریخ نگاری انجام شود. تاریخ نگاری فقط نقل و قول روایت و قصه نیست بلکه مورخ بایست به روند توسعه و آینده نگری هم کمک کند. اتحادجنوب: یعنی شما در ب رهه ی زمانی کنونی تاکید بیشتری به کاربست تفکر انتقادی و تاریخ تحلیلی دارید تا تاریخ روایت محور و توصیفی. باید برای تاریخ تحلیلی اهمیت بیشتری قایل شد اشاره تان درست است. چون وقتی می گوییم تاریخ تحلیلی یعنی این که تاریخ نگاری یی که توان طراحی آینده و پیش بینی کردن آن را داشته باشد. به باور من تاریخ علمی نیست که بخواهد به گذشته خدمت کند بلکه تاریخ کارکرد و خدمتش نسبت به مردم اکنون و آینده است. علم تاریخ می تواند به توسعه زندگی مردم و بهبود روابط جوامع بشری کمک و یاری برساند. تاریخ وظیفه ندارد که مردم را به گذشته ببرد و آن ها را در آنجا محبوس کند. این کار فایده ای هم ندارد. ما در تاریخ نگاری و تاریخ خوانی ضروری است تجربه ی گذشته را برای اجرای برنامه های حال و آینده به کار بگیریم. برنامه ریزی آینده هم تنها وظیفه ی علم تاریخ و مورخ نیست بلکه مسئولیت همه ی رشته های علمی و صاحب نظران همه رشته هاست. مورخ هم الزم است در این راه کمک کند. به عنوان مثال اکنون در بحث راهن ضرورت دارد با یک روش علمی با آن برخورد کرد که متاسفانه چنین نیست. در فرصت مطالعاتی که شش ماه در انگلستان داشتم راجع به راهن بوشهر- برازجان«تحقیق و کار کردم. به تعدادی از مسئولین هم گفته ام این طراحی که انجام داده اید اشتباه است. حتا در حوزه شهرسازی چندان فکر جدی نشده است. برازجان دالکی آب پخش شبانکاره سعدآباد و... بزرگ شده و عمال همه ی این ها در مقیاس یک کالن شهر هستند و همه هم به همدیگر پیوسته اند. آیا پسندیده است یک توده ی جمعیتی بزرگ در سواحل خلیج فارس داشته باشیم که بعدا در مقابل شهرها و بندرهای آن طرف خلیج فارس هیچ جلوه و درخششی نداشته باشند! این که نه برای مردم شایسته و درخور است و نه برای کلیت موقعیت ملی ما. تاریخ می تواند تجربیاتی را عرضه کند و کمک کند تا افق آینده را بهتر ببینیم. مقدار و بخشی از کار بر عهده تاریخ نگاری است و مقداری هم تذکار این نکته است که چه راهی را می توان در پیش گرفت تا برای آینده ره به بیراهه نباشد. اتحادجنوب: بزرگ ترین چالش کنونی برازجان را در چه می دانید بروکراسی فعلی ایران را یکی از آفات تمدنی به شمار می آورم و یکی از معضالت اساسی ایران را همین بروکراسی بی معنای آن می دانم. صرف نظر از معضالت ریز و روزمره ای که می تواند وجود داشته باشد و حتما هم هست من
10 از دید و نگرش تاریخ شناختی می توانم نکاتی را بیان کنم. جایی مثل برازجان و دشتستان که در سرزمین ساحلی و کم ارتفاعی واقع شده مشکلی که من می بینم و باید حل شود این است که جاذبه ی سکونت گاهی به لحاظ آب و هوایی ندارد ضروری است این جاذبه سکونتگاهی بیشتر شود یا دستکم بهبود پیدا کند. برای این کار الزم است امتیازات ویژه ای در جهت توسعه ی عمومی منطقه به آن اختصاص داده شود. دشتستان و بوشهر یک منطقه ی مرزی حساس با تماس های بین المللی گسترده هستند. منابع عظیم نفتی و گازی و ممر اصلی ارتباط بین المللی در این سمت قرار دارد اما ثقل جمعیتی در آن بسیار اندک است. در حالی که باید بیش از جمعیت انسانی حدود یک میلیون نفری که در آن ساکن هستند پذیرش جمعیت داشته باشد. جمعیت سیاست و قدرت را می سازد و می پروراند. به شخصه موقعیت ضعیف بندری استان بوشهر را یک مشکل برای جایی مثل برازجان می دانم. چون حیات اقتصادی دشتستان رابطه ی مستقیمی با بخش ساحلی بوشهر دارد. موقعیت بندری و تجارت دریایی استان بوشهر در حدی که باید باشد نیست. الزمه ی آن هم داشتن امتیازات ویژه تجاری برای استان بوشهر است. یک مورد آن می تواند حذف یا تبدیل موانع گمرگی باشد. در استان بوشهر از جمله دشتستان و برازجان چون توسعه ی اقتصادی در حد عالی نیست نه تنها جذب جمعیت )جمعیت پذیری( در آن صورت نمی گیرد بلکه شاهد دفع جمعیت )جمعیت فرستی( هم هستیم. هر ساله گروهی از مردم یا متخصصان از منطقه مهاجرت می کنند. توجیه مشکالت آب و هوایی در منطقه ی ما صحیح نیست چون با وسایل جدید زندگی می تواند خیلی بهتر باشد چنان که در شهرها و بنادر کشورهای حوزه خلیج فارس می بینیم توسعه اقتصادی شکل گرفته است و نه تنها جمعیت آن کم نشده بلکه بیشتر و بیشتر هم شده است. در سال های قبل از انقالب و دهه های گذشته که زندگی در منطقه ی بوشهر و برازجان راحت تر از امروز هم نبوده است. چه دلیلی داشته که متخصصین )نیروهای آموزش و پرورش بهداشت و درمان و...( از جاهای دیگر کشور به همراه خانواده در آن ساکن می شده اند. نکته ی دیگر مساله ی محیط زیستی است. چون مساله نفت و گاز با مساله آب و دریا در ارتباط است آلودگی زیست محیطی به همراه دارد که باید فکری به حال آن کرد. اتحادجنوب: کتابی به نام برازجان به قلم فلور منتشر کردید که در واقع مقاله ای است و قبال نیز این مقاله پیش از انتشار ترجمه ی شما به هیات کتاب توسط زنده یاد حسن زنگنه در هفته نامه اتحادجنوب ترجمه و منتشر شده بود. به چه دلیلی شما دوباره به ترجمه و انتشار آن همت کردید من در زمان ترجمه و انتشار کتاب از کار آقای حسن زنگنه اطالعی نداشتم. ترجمه ی او را هم ندیده و نخوانده ام. وقتی این مقاله انگلیسی را دیدم و خواندم آن را مقاله ی باارزشی دیدم. از جهتی هم مقاله را نیازمند نقد و بررسی تشخیص دادم چون نواقصاتی داشت که باید تذکر داده می شد و از جهتی هم در قالب مقاله نمی شد مطالبی که باید ارایه شود در آن گنجاند و می بایست در هیات کتابی منتشر می شد. البته کاری که من در رابطه با این مقاله انجام داده ام صرفا ترجمه و برگردان آن به فارسی نیست عالوه بر این که مقاله ترجمه شده در مقدمه و موخره ی کتاب هم اضافاتی مبسوط بر آن نوشته ام. فلور در سفری که به شیراز داشت اصل مقاله را به من داد و در مورد ترجمه آن با ایشان گفتگو و توافق کردم. اتحادجنوب: ویژگی مقاله فلور را در چه دیدید اول این که مقاله ی برازجان اثر فلور مقاله ای دایره المعارف ای است کوتاه اما جامع و چندجانبه. دوم این که در رابطه با برازجان از منابعی بهره برده و از آنها استفاده کرده است که تا کنون پژوهشگران ایرانی از آن ها استفاده نکرده اند یا به آن منابع دسترسی نداشته اند. سوم این که از سفرنامه های مستشرقین اروپایی به عنوان منبع استفاده کرده و نگاه جدیدتر و جامع تری در تاریخ نگاری برازجان توانسته ایجاد کند. اتحادجنوب: می خواستم از ازدواج و فرزندانتان هم صحبت کنید همسرم سعادت رضوی فرزند حاج محمدرضا رضوی برازجانی و دختر خاله من است که بسیار دوستش دارم و مدیون او هستم. لیسانسیه مترجمی زبان انگلیسی است. فرزندانم هم علی و الهه هستند. علی دکترای فیزیک دارد و سالهاست در آمریکا زندگی می کند. االن هم در حال گذراندن دوره ی پسادکترا )پوستاگ( است. دخترم الهه هم در آمریکاست و در مقطع دکترا در رشته ی برق تحصیل می کند. هر دو پیشرفت علمی و خوبی داشته اند و به آنها افتخار می کنم. اتحادجنوب: دکتر خیراندیش می تواند یک نماینده مجلس هم باشد یا کاراکتر شخصیتی اش به این جور کارها نمی خورد همه می توانند چنین نقشی را برعهده بگیرند و ایفا کنند. من عقیده ام این است هر کس بتواند حتا یک قدم مثبت برای جامعه خویش بردارد باید آن کار را انجام دهد. اگر کسی هم در لباس این نقش و مسئولیت خدمتی به مردم می کند من به او خسته نباشید می گویم. اما من خودم عالقه و تمایلی ندارم. گاهی هم سراغم آمده اند که گفته ام من اهلش نیستم. قانون گذاری کار خوب و مهمی است. اما نمایندگی مردم مسئولیت سنگین و سختی است و باید از مسایل کوچک و خ رد تا مسایل بزرگ و کالن پاسخگوی مردم بود. به شخصه کار علمی و آموزشی که انجام می دهم را ترجیح می دهم. اتحادجنوب: مسئولیت های اجرایی شما تا به االن چه بوده و چه مسئولیت هایی را عهده دار بوده اید هر چند عالقه ای به پست و مقام ندارم و ضررهایش را بیش از فایده اش می دانم اما یکی از مسئولیت هایم کارشناس تدوین و برنامه ریزی درس تاریخ آموزش و پرورش بوده ام. در دانشگاه شیراز هم مدتی ریاست بخش تاریخ و مدیریت مرکز نشر دانشگاه را بر عهده داشته ام. در شوراهای علمی بسیاری نیز عضو بوده و هستم. کار من اندیشیدن پژوهش کردن و آموختن است. این موارد را بهتر و کامل تر می توانم انجام دهم و عالقه ای هم به این که کار اجرایی را بر عهده بگیرم ندارم. فضای بروکراسی کشور را هم فضای سالمی نمی دانم و عالقه ای ندارم به آن نزدیک شوم. اهل علم هم بهتر است در سایه اهل ثروت و قدرت و مقام قرار نگیرند. پ ست و مقام هایی به من پیشنهاد شده اما نپذیرفته ام. نکته دیگری را هم اضافه کنم که بوروکراسی ما فضیلت ساالر و شایسته محور نیست و مدیریت در اشکال مختلف آن هم بر پایه علمی استوار نشده است. اتحادجنوب: برازجان را هر از چند مدت به آن سر می زنید برازجان را دیر یا زود سر می زنم. چون من عضو هیات امنای دانشگاه لیان بوشهر هستم یا به مناسبات دیگری حتما به برازجان می آیم و از خانه ی پدری دیدن می کنم. ولی ارتباط تماس با دوستان و پی گیری وضعیت فرهنگی و علمی شهر برازجان را هیچ گاه ترک و قطع نکرده ام. اتحادجنوب: اگر بخواهید از دوستانتان کسی را نام ببرید از چه کسانی نام خواهید برد من از دوران کودکی و جوانی که دوستانی دارم و همواره حرمتشان را نگه می دارم و با آن ها در تماس هستم از دوران دانشجویی و دانشگاهی نیز دوستان بسیار از داخل تا خارج از کشور دارم اما با یک شرط: با کسی که سواد دانشگاهی نداشته باشد و کار علمی انجام ندهد دوست نمی شوم و دوستی ندارم. دکتر هیبت اهلل مالکی احمدی ریشهری دکتر شایان دکتر فاضلی زرگرنژاد دکتر وثوقی و.... البته در کنار رابطه ی شخصی بیشتر به لحاظ جنبه های علمی با هم در ارتباط هستیم. اتحادجنوب: اگر بخواهید از مفاخر دشتستان نامی ببرید چه افرادی را معرفی می کنید هر پدر و مادری که فرزندان شایسته و تحصیل کرده تربیت نموده و به جامعه معرفی کرده اند را از جمله مفاخر دشتستان می دانم. در عرصه ی فرهنگ و تاریخ این افراد را می توانم نام ببرم. اسماعیل مرتضوی برازجانی دکتر هیبت اهلل مالکی فرج اهلل کمالی علی مراد فراشبندی واجد برازجانی کرم کوهستانی خاور دشتستانی. در زمینه های پزشکی فنی هنری نیز دشتستان مفاخر بزرگی دارد. اتحاد جنوب: صحبت پایانی برای من فرصتی است که اینجا از همه کسانی که یک نوبت در استان بوشهر با عنوان چهره ماندگار در سال 1392 مرا مورد لطف قرار دادند و یا در برازجان مجلس نکوداشت گرفتند تشکر می کنم. اتحادجنوب: سپاسگزارم از وقتی که به اتحادجنوب اختصاص دادید. من نیز از فرصتی که برایم فراهم کردید متشکرم.
11 طرحیازحضور شایسته یادداشتی در پاسداشت مقام علمی و فرهیختگی دکتر عبدالرسول خیراندیش دکتر هیبت اهلل مالکی* دوست دانشمندم استاد ارجمند و پژوهشگر نستوه و خردمند دکتر عبدالرسول خیراندیش که دانشجویان استادان و بیشتر کسانی که آشنایی یا عالقه ای به تاریخ و تاریخ نگاری دارند در سراسر ایران با نام نامی و کتاب ها و مقاله های ارزشمندش آشنا یا در کالس درسش شاگردی کرده اند و بهره ها برده اند. همگان بر این باورند که شیوه تدریس و م ت د پژوهش و تحقیق این رادمرد گرانمایه بی نظیر است. آغاز پیوند دوستی نگارنده با ایشان سال ۱۳۵۷ خورشیدی است. و از سال ۱۳۶۲ پس از بازگشایی دانشگاه ها که من از دانشگاه تهران به دانشگاه شیراز انتقالی گرفتم و سال نخست تحصیلی را آغاز کردم جناب دکتر خیراندیش و دوست ارزشمند دیگرم جناب آقای محمد شفیعی _ دبیر دبیرستانهای برازجان_ که هر دو دانشجوی سال سوم رشته تاریخ بودند از دانشگاه مشهد به شیراز منتقل شده بودند. پس از دیدار کوتاهی در دانشکده ادبیات شیراز در چهارراه ادبیات که افتخار همسایگی رند عالم سوز شیراز حضرت حافظ بزرگ را داشته و دارد. هر سه بر این باور شدیم که در هر جا به ما خوابگاه دادند با هم باشیم. البته خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود زیرا که بیشتر از یک سال بنده از این موهبت بهره مند نبودم. چون هر دو بزرگوار دوره ی لیسانسشان به پایان رسید اما دوستی ما تا کنون ادامه دارد و از سال ۱۳۷۵ که در شیراز زندگی می کنیم همواره همراه و همگام در پژوهش و تدریس و کنکاش و تحقیق بوده و هستیم. ما در بیشتر همایش های جهانی و ملی در خارج و داخل کشور با هم بوده ایم و در همه این همایش ها دیدگاه و سخنرانی های دکتر خیراندیش بهترین سخنرانی ها هم چون نوشته ها پژوهش ها و ترجمه هایش راهگشای همگان بوده و هست. توانگری و پیشتازی علمی دکتر خیراندیش چون با فروتنی افتادگی و خیراندیشی همراه و توام شده است در همه محافل علمی و گردهمایی های دانشوران و جامعه دانشگاهی ایران زمین ایشان را محبوب دل ها کرده است. بیش از پانزده سال است که در حضور این دانشمند گرانمایه و گروهی از استادان ارجمند تاریخ و ادبیات در نشستی هفتگی آثار بزرگانی چون موبد پارسی سعدی شیرازی فرزانه کم مانند گنجه نظامی و تبارنامه ی نژاد آریا شاهنامه دهقان توس یا خدای نامه پادشاه سخنوران فردوسی بزرگ را بررسی پژوهش و کنکاش می کنیم. و در همه ی این سال ها از خرمن علم و دانش و تیزبینی و بیش و افتادگی و کرنش این»دانشمند خیراندیش«بهره ور شده و می شویم. ناگفته نماند در روزگار نوجوانی و جوانی هرگاه دکتر خیراندیش به برازجان می آمد به همراه ایشان به حضور کوهی )زنده یاد کرم کوهستانی( می شتافتیم و از محضر آن پیر روشن ضمیر بهره مند می شدیم و پاره ای از رویدادهای سربسته و ناگفته های تاریخ معاصر دشتستان و برازجان را برای ما روشن می فرمودند. هم چنین بارها به همراه دکتر خیراندیش به حضور استاد فرزانه برازجانی زنده یاد علیمراد فراشبندی شرفیاب می شدیم که از سال ۱۳۲۶ در شیراز زندگی می کرد. و در یکی از همین دیدارها بود که دو نوار کاست با آن مرد بزرگ گفت و گو کردیم که آن نوارها در آرشیو بنده موجود است. مردم بزرگوار دشتستان شما می دانید که: من جز به مدح مردم دانشمند هرگز نه خامه رانم و نه دفتر من قدر کلک خویش نکو دانم هرگز نیم به س فله ثناپرور از راست به چپ: دکتر عبدالرسول خیراندیش استاد علیمراد فراشبندی دکترهیبت اهلل مالکی سال 1373 خورشیدی شیراز باغ ارم اکنون نیز می گویم جناب دکتر خیراندیش یکی از ستارگان جاویدان قدر اول سپهر فرهنگ و تاریخ ایران زمین است و زادگاه این بزرگمرد یعنی خاک دشتستان با پرورش این گرانمایه فرزند همواره بر خود می بالد. یکی از خاطرات به یاد ماندنی خاطره سفر علمی پانزده روزه ما_ نگارنده و دکتر خیراندیش_ به هندوستان است. در تابستان سال ۱۳۸۵ خورشیدی برابر ۲۰۰۶ میالدی بود که یک روز جناب دکتر تلفن کردند و فرمودند ما هر دو به هند دعوت شده ایم تا در یکصدمین سالگرد جنبش مشروطه ایران در رایزنی فرهنگی ایران در دهلی نو و چند دانشگاه در دهلی بنگال غربی )کلکته( بمبئی یا مومبای سخنرانی کنیم. اگر شما موافقت کنی من به آنها پاسخ مثبت می دهم. بنده عرض کردم جناب دکتر»هر کجا تو با منی خوش دلم«و مگر دانشوران سخنور و سخن شناسان فرزانه ما پیش از این نگفته اند: حبذا هند قبله ی حاجات خاص ه یاران عافیت جو را هر که شد مستطیع ز اهل هنر رفتن هند واجب است او را پس من هم هم رای و همراه شما خواهم بود. از پانزدهم امرداد تا بیست و پنجم ویزا فراهم شد و در این چند روز ما هر دو چندین مقاله نوشتیم روز ۲۵ امرداد از شیراز به تهران رفتیم و همان شب ساعت ۲۰:۳۰ از تهران به سوی هند حرکت کردیم. پس از گذشت ۴ ساعت هواپیما در فرودگاه بین المللی ایندیرا گاندی فرود آمد. در فرودگاه چندتن از استادان دانشگاه نیو دهلی )دهلی نو( و دانشگاه جواهر لعل نهرو به همراه رایزن فرهنگی ایران برای پذیرایی آمده بودند. پس از سالم و احوال پرسی و انجام تشریفات خروجی همگان ما را تا مهمان سرای دانشگاه دهلی همراهی کردند و چون دیرگاه شده بود برای استراحت هر یک به اتاق خود که در طبقه دوم مهمان سرا بود رفتیم. بامدادان با زمزمه هزار دستان و قمری و دیگر پرندگان خوشخوان که به گفته ی هندی ها هم نوا قو الی می کردند از خواب برخاستیم. آن روز به همراه یکی از کارمندان ایرانی رایزنی فرهنگی رفتیم و برنامه سخنرانی هایمان را در شهرها و ایالت های هند بررسی کردیم و بنا بر این گذاشته شد که در طول ۸ روز سخنرانی ها در دهلی نو کلکته و بمبئی )مومبای( انجام شود. در همین روز به زیارت حضرت نظام الدین اولیاء که مردم هند آنجا را»نظام درگاه«می گویند کامیاب شدیم و در آنجا بارگاه مرید و مراد یعنی»امیرخسرو دهلوی«)طوطی هند( و«نظام الدین اولیاء«را زیارت کردیم. قو االن که رو به بارگاه نظام الدین و پشت به درگاه امیرخسرو قو الی می کردند چون دریافتند که ما ایرانی هستیم به سرایش غزل های فارسی امیرخسرو هم نوا شدند و چنین می خواندند: ای چهره ی زیبای تو رشک بتان آذری هر چند وصفت می کنم در ح سن از آن زیباتری آفاق را گردیده ام م هر بتان ورزیده ام بسیار خوبان دیده ام اما تو چیز دیگری پس از قوالی من و دکتر خیراندیش به آنها هدیه هایی دادیم و سپس پرسیدیم شما فارسی را کجا آموخته اید ایشان در پاسخ گفتند: ما فارسی نمی دانیم. اما پدران و استادان ما این غزل ها را می خواندند. چون ریتم یا آهنگ درونی و ریخت برونی یا سبک به کار بردن واژه ها بسیار دلپذیر بود ما هم از بر کردیم و همواره تکرار می کنیم. چون استدالل آنها را شنیدیم هر دو بر شیوه و طرز به گزین گویندگان پارسی زبان آفرین گفتیم. روز ۲۸ امردادماه شامگاه از استادان تاریخ و زبان فارسی در دانشگاه ها و کالج های دهلی نو دعوت کرده بودند و در رایزنی نخست دکتر خیراندیش با مقدمه ای به زبان انگلیسی نشست را آغاز کرد و سپس به زبان فارسی درباره تاریخ هند و ایران سخنرانی کرد. بنده نیز درباره پیوند فرهنگی یا واکاوی اسطوره های همانند )مشترک( و تاریخ و سرنوشت همسان ایران و هند سخنرانی کردم و به سخنانم با این ابیات پایان دادم: آری همیشه کشور ایران برفته است در شادی و مالل عنان بر عنان هند ایران و هند مسکن یک دودمان بدند باشد گواه من ک تب باستان هند یک دین و یک تمدن و فرهنگ داشتند هم مردمان ایران هم مردمان هند جمشید که بود یمای بزرگ هند گرشاسب کیست تهمتن هفت خوان هند دارا گرفت سند و لیکن نمی گذاشت فرقی میان کشور ایران و میان هند نوشیروان فریفته علم بید پای بهرام گور شیفته لولیان هند ز آن سان که شیر با شکر و آب با شراب آمیخت قند پارسی اندر زبان هند سخنان بنده و سخنرانی بسیار ارزشمند جناب دکتر خیراندیش مورد استقبال همه اساتید حاضر در کنفرانس قرار گرفت. روز ۲۹ امرداد از تمپل یا پرستشگاه»آکشاردام«دیدن کردیم در زمینی به مساحت بیش از ۱۰ هکتار تندیس خدایان بزرگ و کوچک در آیین هندوان را بر در و دیوار در سنگ در آورده اند و در باالترین بخش»آکشاردام«پرستشگاه زرین ورز اندود است. که تندیس زر ین ویشنو برهما شیوا رادا و کریشنا آنجاست. در آنجا هندوان را دیدم )و پس از آن بارها دیده ام( که چه عاشقانه خدای خویش را می پرستیدند و پاکبازی آن ها در پرستش الهه هایشان ما را به شگفتی واداشته بود. روز ۳۰ امرداد در دانشگاه نیو دهلی )دهلی نو( با دکتر خیراندیش سخنرانی داشتیم. پسین گاه همین روز دانشگاه جواهر لعل نهرو برای استادان زبان فارسی نشست علمی برگزار کردیم. این همان دانشگاه بین المللی است که از چین تا یونان و از کره جنوبی و ژاپن تا ایران و از مصر و بحرین تا آلمان در آنجا تحصیل می کنند و بنده نیز افتخار
12 این را داشته ام دوره دکترای خود را در آنجا گذرانیده ام. دانشگاهی با ۷۵ هزار دانشجو و چندین مهمانسرای بزرگ برای استادان از سراسر جهان و یازده هزار هکتار مساحت. بله ۱۱ هزار هکتار مساحت. «دیده جز بوالعجبی هیچ نبیند در هند«. روز ۳۱ امرداد به بندر مومبای )بمبئی( پایتخت بازرگانی و داد و ستد هند رفتیم. در هتلی در نزدیکی هتل تاج محل و روبروی اقیانوس بار گشودیم. در مومبای نخست با نماینده ایران در آنجا دیدار داشتیم و روز دوم در انجمن ایران و هند برای دوستداران فرهنگ و تاریخ ایران و ایرانیان کوچنده به هند یا پارسیان ارجمند ایرانی تبار سخنرانی داشتیم. و چون سخنرانی ما پیرامون ایران باستان و نیک اندیشان و راستان بود اشک شوق و سرخوش از غرور و سربلندی از چشم شنوندگان جاری شد. در میان سخنرانی دیدم کاغذهایی به یکدیگر می دهند و سپس چند جوان از سالن بیرون رفتند. پس از ۲۰ دقیقه همان جوانان با تاج گل هایی بسیار زیبا و گرانبها و سبدهایی از انواع گل هایی که در شبه قاره دیده می شود برگشتند و نمایندگان انجمن پارسیان )زردشتیان( در میانه نشست برخاستند و تاج گل ها و سبدها را به دکتر خیراندیش و بنده پیشکش کردند. به اندازه ای گل بر روی میزها گذاشتند و جلو میزها تاج گل ها را روی هم چیدند که ما از پشت گل ها پیدا نبودیم و برای سپاسگزاری از آن بزرگواران ایرانی تبار برخاستیم تا بتوانند ما را ببینند. و چون ما از آنها سپاسگزاری می کردیم می گفتند: ما برای پاسداشت نام ایران و یادکرد شما از روزگار باستان و پیام کورش داریوش اردشیر انوشیروان این گ ل ها را به شما پیشکش کردیم. از ساختمان انجمن ایرانیان بمبئی به موزه و کتابخانه مرکزی این شهر رفتیم. آنچه در بدو ورود چشم هر بیننده را به خود جلب می کند. تندیس هفت متری سرجان ملکم _فرماندار انگلیسی بمبئی _ در روزگار فرمانروایی انگلستان در هندوستان است که از سنگ مرمر سفید گران بها تراشیده اند. هم چنین تندیس سرهار فورد جونس انگلیسی است. و هر دو درباره ایران کتاب نوشته اند. سرجان ملکم تاریخ ایران را در دو جلد نوشت و سرهار فورد جونس خاطراتش را درباره ایران و روزهای پایانی سلسله ی زند نگاشته است. آنچه که ما را به اندیشه واداشت این بود که بر خالف مردم ما از روشنفکر تا عوام و از چپ گرا تا راست گرا که پس از هر دوره ای با داس و تبر به جان آثار و تندیس های بی جان می افتیم تا نشان دهیم که ما چه اندازه توانمندیم و پای بند به اصولی نو رسیده. مردم هند هیچ اثری یا نامی یا تندیسی را از روزگار استعمار انگلیس و دوره گورکانیان هند از میان نبرده و نام خیابان ها و مراکز را دگرگون نکرده اند. و در برابر پرسش ما که چرا نشانه های روزگار گذشته را نگه داشته اید پاسخ دادند: می خواهیم فرزندان ما و آیندگان بدانند که اگر تالش و کوشش نکنند و با مردم دنیا در کشف اختراعات و نوآوری همراه نشوند ممکن است به سرنوشت گذشتگانمان دچار شوند و از سوی دیگر درست است این افراد برای منافع بریتانیا کار می کردند اما خدماتی نیز به هند و مردم هند انجام داده اند و به پاس آن خدمات ما این بزرگان را ارج می گذاریم. سپس به آتشگاه پارسیان یا ایرانیان رفتیم با دکتر خیراندیش که عمرش دراز باد و سایه عزتش جاویدان هر کجا رفتیم بر صدر نشستیم و ارج و ارز دانشش را در ورای مرزها دیدیم. پس از سه روز به سوی کلکته یا به گفته هندوان به پایتخت پیشین )روزگار انگلیس( پرواز کردیم. پس از دو ساعت و نیم در فرودگاه بین المللی کلکته فرود آمدیم. در آنجا نیز کوشندگان )هیات( انجمن ایران در کلکته به همراه رییس بخش فارسی دانشگاه و اعضاء هیات علمی چندین کالج فارسی زبان از ما استقبال کردند. باید بگویم که انجمن ایران در کلکته انجمنی است که با پیشنهاد پروفسور محمد اسحاق و به فرمان رضا شاه پهلوی بنیان گذاری شده و تا کنون ۸۵ سال است که با فراز و نشیب هایی به کارش ادامه داده است. در این انجمن نیز فردای روز ورودمان سخنرانی داشتیم. روز ۵ شهریور در دانشگاه کلکته با استادان پارسی زبان درباره تاریخ و فرهنگ هند و ایران کنفرانسی داشتیم که جناب دکتر خیراندیش پرسش های تاریخی را به شرح و تفصیل پاسخ می دادند و نگارنده نیز در حوزه زبان شناسی و شکر شکنی طوطیان هند و تاثیر قند پارسی در بنگال غربی )کلکته( سخنانی بیان کردم. یک روز نیز به انجمن آسیایی تاریخ و فلسفه دعوت شدیم و در آنجا نیز سخنرانی داشتیم. این انجمن یکی از بنیادهای بین المللی است که در بیشتر پایتخت های بزرگ جهان نمایندگی دارد و چون در روزگار انگلیسی ها کلکته پایتخت هندوستان بوده است. این انجمن هنوز در کلکته نمایندگی دارد. از آن روز تا کنون که ۱۱ سال می گذرد در هر سمینار علمی و نشست فرهنگی در هر کجای هند که می روم نخستین پرسش دوستان دانشگاهی از جناب استاد دکتر خیراندیش است و همگان شیفته اخالق دانش و جامعیت علمی ایشان هستند. در پایان باید عرض کنم که: ز ما باد بر جان ایشان درود که رای و خ رد باشدش رهنمود * استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسالمی فیروز آباد دکتر خیراندیش محققی جهانی دکتر ارسالن زارع: بی شک سرزمین دشتستان بخشی از مناطق و دیار کهن پارس می باشد که مردمان آن همواره در عرصه فرهنگ علم و هنر نقش موثر داشته و دارند. یکی از شخصیتهای علمی و فرهیخته این دیار آقای عبدالرسول خیراندیش است.اندیشمندی که از دوره نوجوانی اساسی ترین کار و راه جامعه انسانی یعنی تعلیم و تربیت و پژوهش پیشه کرد. استاد خیراندیش نه تنها از مفاخر دشتستان استان بوشهر وایران بلکه محققی شناخته شده برای دانش پژوهان و عالقمندان تاریخ در مراکز پژوهشی و دانشگاههای معتبر جهانی است. ایشان همواره کوشیده است تا پرسش های تاریخی را با پژوهش در اسناد به ویژه اسناد نوشتاری متقن پاسخ گوید. اینجانب از خدمات و کوشش های ارزنده ایشان به آحاد مردم به خصوص جامعه علمی سپاسگزارم. فرماندار دشتستان - بهمن 1396 رسول اندیشه های نیک منصور چهرازی دیدن برخی افراد خود بخود یک رویداد مهم و برجسته در زندگی انسان است. برخی چهره ها آنقدر تأثیرگذارند که نمی شود با آن ها روبرو شد و سنگینی وجودشان را احساس نکرد. چهره هایی که می آیند و ناخواسته در گوشه ای از ذهن انسان جا می گیرند و همواره ماندگار می شوند و گاهی این ماندگاری رنگ و مسیر اندیشه و کردار انسان را شکل می دهد. هر چند که پیرامون ما چنین افرادی انگشت شمارند اما کم و بیش هستند کسانی که دارای چنین ویژگی های بی مانندی باشند. دکتر عبدالرسول خیراندیش یکی از این چهره ها است که در زندگی من خوش درخشید و در یاد و خاطرم ماندگار شد. وی استاد تاریخم در مقاطع کارشناسی و دکتری دانشگاه شیراز بود و این سند افتخاری است که در هر محفلی به آن می بالم. مدت ها می خواستم چند خطی درباره اش بنویسم نه به دلیل آن که ایشان نیازی به ستایش دارند بلکه از آن رو که خود را مدیون اندیشه سازی وی در وجود خویش یافته ام. گاهی خوب نوشتن سخت است بویژه هنگامی که می خواهی از شخصیت خوبی بنویسی که دوستش داری و بخشی از وجودت را تسخیر کرده است. من نیز همین حال را دارم. نمی دانم چگونه از مردی بنویسم که شخصیتی فراتر از جای گرفتن در چند بند نوشته را دارد. هنگام نوشتن از وی واژه ها رنگ می بازند قلم می لرزد و حس پویایی ندارد چرا که براستی نوشتن از آن همه نیک سرشتی توانی سترگ می خواهد. اما به ناگزیر نشان دادن چند قطره از دریای بی کران وجود وی نشانه ای از دریای احترامی است که به ایشان دارم. استاد شخصیت برجسته ای است که اهل حاشیه و هیاهو نیست اما وجود موج خیزی دارد. نه از آن گروه آدم هایی است که با هیاهو و بزرگ نمایی برای نگهداشتن جایگاهی تالش می کنند بلکه تنها بودنش در یک جایگاه موجی از واکنش می آفریند. موجی که دیگرانی را که توانایی وی را ندارند می-آزارد. وی از آن دسته چهره هایی است که وجودش توأمی از احساس ترس و احترام و تمنا را در دانشجویان پدیدار می سازد. احساسی که هم مبهم است و ناشناخته و هم آشنا و ستودنی زیرا تاریخ را به قاعده می داند ادبیات را نیک می شناسد و از جامعه شناسی آگاهی کامل دارد. گذشته از توانمندی های بسیارش در علوم و فنون در اخالق و رفتار نیز سرآمد دهر است به گونه ای که سرشت پاکش همان گونه که در اندیشه اش روییده در گفتار و رفتارش پرورش یافته است. سالمت راستی و متانتی که در نوشته هایش می خوانی در گفتارش می شنوی. در حقیقت سخنش عین تراوش قلمش و نوشته هایش تبلوری از اندیشه ی پاالیش یافته ی اوست. استاد در گفت و گوهای علمی رویدادهای تاریخی را با چنان آگاهی بیان می کند که گویی همین دیروز خود شاهد روی دادن آن ها بوده است. در تدریس به گونه ای توانمند است که انگار تمام کتاب ها مقاالت و جزوه های خارجی و داخلی تاریخ دست نوشته های خود اوست. با وجود این وقتی که دانشجویان در برابر این همه آگاهی وی کم می آورند هنگامی که از ندانستن عرق به پیشانی و لکنت به زبانشان می افتد رفتار متین و طبع بلند استاد داروی دردشان می شود. شیوه اش پرورش اندیشه ی دانشجویان است و همکاری و مدارا با استادان. از آن ها که بیشتر می دانند می آموزد تا به آن ها که کمتر می دانند بیاموزد. آن طور رفتار می کند که انگار وی نیز در دانشوری هم سنگ همگان است. فخر فروشی نمی کند و پرسش ها را آن گونه پاسخ می دهد که از ندانستنش شرمگین نباشند و از این روست که شکیبایی و فروتنی استاد حسی از آرامش و احترام در وجود همگان زنده می کند. در مسیر رشد علمی سد راه کسی نیست و می کوشد رهگشای دیگران باشد. در واقع او»می گوید«تا آگاهی بیافریند نه ندانستن ها را بنمایاند. وی معلمی است به معنای حقیقی واژه ی معلم که زمان را می فهمد مکان را در می یابد و انسان را می شناسد. دانش و فرهنگ را درمی آمیزد تا اندیشه ی دیگران را بپرواند نه خود را اندیشمند نشان دهد. براستی توصیف شخصیت برجسته ی این مرد فرهنگ و دانش بسی دشوار است و از این روست که اگر بخواهی چیرگی ایشان را بر دایره دانش و فرهنگ بسنجی باید چند صباحی میزبان وجودش باشی و یا نوشته هایش را با چشم دل بخوانی تا دریابی که قلمش روان و پرتوان زبانش رسا و پربار و نگاهش ژرف و سرشار از دانایی است. شاهد این مدعا خیزش موجی از آگاهی است که در کتاب ها و مقاالت و سخنرانی های وی هویداست. بله استاد دکتر عبدالرسول خیراندیش همچون نام عزیزش»رسول پرورش اندیشه های نیک«و سرشت پاک برای خوب زیستن دیگران است. هرچند که وی هرگز نپذیرفت که جزو»چهره های ماندگار«ش بدانند اما از ماندگارترین چهره هایی است که در یاد خیلی ها جاوید خواهد ماند.
13 طبله ی عطار فرج اهلل گرمسیری: بی شک رسم نیکو و ماندگاری را که نشریه وزین اتحادجنوب در نکوداشت چهره های علمی و فرهنگی تاثیرگذار دشتستان در پیش گرفته به تاریخ خواهد پیوست و مشعل فروزانی فرا راه فرزندان حال و آینده این خاک خواهد بود. هنگامی که گردانندگان این حرکت سترگ فرهنگی )آقای شبانکاره( از بنده درخواست نمود تا برای بزرگداشت دکتر عبدالرسول خیراندیش مشارکت داشته باشم با افتخار پذیرفتم تا مگر اندکی از دین بزرگی را که جناب ایشان برگردن جامعه علمی و فرهنگی ایران زمین دارد ادا کرده باشم.نیک روشن است که نوشتن در باب مقام علمی و تاثیرگذاری دکتر خیراندیش دو وجه دارد نخست: آسان است زیرا خود به خود موضوعی بسیار گسترده و همه جانبه در دایره علم است به عبارتی دکتر خیراندیش مانند موضوع انشاء «توصیف بهار«برای همه مقاطع تحصیلی است.توصیف فصل بهار برای هرکسی که چند سالی از عمرش گذشته سهل است زیرابهار طیفی بسیار وسیع از رویش دانه ها و سرسبزی زمین در چشم انسانهای عادی تا توصیف آن در اندیشه بزرگانی چون مالی روم است. دوم دشوار است زیرا به مصداق " پشه کی داند که این باغ از کیست" واکاوی در باب فعالیت علمی و نقش عمده ایشان در نشر و ترویج علم و تاریخ خود بسیار زمان بر و می توان ادعا کرد که طاقت فرساست. بر خالف نقل مشهور که " هرچه بیشتر گشتم کمتر یافتم" در مورد فعالیت علمی و طرح مسائل نو تاریخی ایشان هرچه پیشتر رویم بیشتر می بینیم. به عبارتی باید گفت استاد خیراندیش بنا به گفته سعدی" طبله عطار است خاموش و هنر نمای".وی محققی است که در تتبعات تاریخی درب اتاق را بروی خود نمی بندد و دست به قلم ببرد و بنویسد آنچه را که نباید بلکه ایشان با عالقه و سلیقه منحصر به فرد منابع را می بیند تحقیق میدانی می کند و یافته ها را در ترازوی علم می سنجد آنگاه دست به قلم می برد و آنچه را که باید می نویسد. ویژگی دوم اینکه با سخت کوشی به هر دری می زند و از هر معبر دشواری عبور می کند تا به سرچشمه زالل آنچه را که در پی آنست برسد. ویژگی سوم نو آوری و طرح موضوعات جدید را در برنامه های پژوهشی دنبال می کند و از طرح مباحث مالل انگیز و تکراری می پرهیزد. ویژگی چهارم مناعت طبع و فروتنی ایشان و ارتباط گسترده اش با الیه های اجتماعی بخصوص دانشجویان و دانش پژوهان است. ویژگی پنجم عالقه و دلبستگی به مام میهن و زادگاه خود)برازجان( است. ویژگی ششم اینکه پژوهش های دقیق علمی و طرح نظریات نو در عرصه علم تاریخ از ایشان چهره ای بین المللی ساخته و با ارائه مقاالت علمی در سمینارها و نشست های بین المللی پرچم کشورمان را برافراشته نگهداشته است. دلبستگی استاد به زادگاهش) برازجان( موجب شد تا به دور از هر گونه تعصب به شکلی دقیق و علمی موقعیت جغرافیایی و وجه تسمیه برازجان را در کتابی تحت عنوان" برازجان سرزمین آفتاب بامدادان" مطرح نماید که خود موضوعی بسیار دقیق و جدید می باشد.طرح این نظریه پاسخی قاطع به نظریات مندرس عوامانه ای است که به شکل منفی در زرورقی از تعصب و بی اطالعی پیچیده شده بود. پرداختن به این موضوع در حوصله این یادداشت نیست فقط بصورتی مجمل باید اذعان داشت که استاد با چابکی پس از تحقیق و پژوهشی عالمانه در مدتی طوالنی) ۱۱ سال( سرانجام بقول خودش کلید درک مطلب را می یابد و نظریه دقیق و استوار خود را در مورد وجه تسمیه برازجان به عنوان سرزمین بلند و زیبا و درخشان و جایی که اولین اشعه آفتاب صبحگاهی را دریافت می کند و برازنده سکونت است مطرح و در عین حال با فروتنی تصریح می نماید که باب تحقیق و پژوهش هیچگاه بسته نیست. هنگامی که کتاب برازجان نوشته ویلم فلور ایران شناس پر آوازه هلندی را به فارسی ترجمه می کند با نگاهی به عقب شیفتگی و عالقه مندیش به نهاد آموزش و پرورش و آموزگاران دوره ابتدایی را پنهان نمی کند و بدرستی و با کمال تواضع ترجمه کتاب را به روح بلند آموزگاران دوره ابتدایی اش تقدیم می کند.این خود سرمشق گرانسنگی برای نسل های امروزی و آیندگان است تا با قدر شناسی از متولیان امر دانش و فرهنگ رسم نیکویی را که نزد ایرانیان گرامی بوده زنده نگه دارد. در حیطه کار تخصصی و علمی نیز گام استواری را برای طرح اندیشه های نو در زمینه تاریخ نگاری برمی دارد و تاریخ را از آنچه که در برخی اذهان با اندیشه های عوامانه گره خورده بود می رهاند و دبیران تاریخ را از سرگردانی بین دو دنیای عوامانه و مجامع علمی نجات می دهد و در جامعه فرهنگی اعتباری خاص به تاریخ می بخشد. ویژگی دیگر دکتر خیراندیش این است که از کنار موضوعات ریز و به ظاهر کم اهمیت به سادگی نمی گذرد و با همه جانبه نگری زوایای پنهان یک موضوع تاریخی و یا مبهم تاریخی را می کاود و خواننده را به منزلی می رساند که کامال نو و بدیع می نماید. به همین سبب در نوشته های ایشان مباحث تکراری یافت نمی شود و یا اگر به آن مباحث گریزی زده باشد برای بازگرداندن و یادآوری و بردن خواننده به دنیای جدید است به همین دلیل مباحث ایشان موجب دلزدگی نمی شود.بلکه برعکس دل انگیز می نماید بطوری که در خواننده تمایلی به بازخوانی مطالب زنده می گردد. در جامعه ما زمانی نه چندان دور در الیه هایی از تحصیل کردگان شناختن درس تاریخ به عنوان یک رشته علمی محل تردید بود و اقشار درس خوانده نزدیک به عوام از سر بی اطالعی درس تاریخ را چندان جدی نمی گرفتند و چون دانش و احاطه ای نداشتند ذهنیت افراد بر قصه گویی و داستان و افسانه متمرکز می شد. حتی سبک تر از این برخی افراد تاریخ را به عنوان درس مردگان دانسته آنرا خالی از فایده تصور می کردند. به همین دلیل در اختصاص ساعات آموزشی مقاطع مختلف تحصیلی نهایت خست و کم توجهی نسبت به درس تاریخ را به خرج می دادند.در اثر این نوع نگرش و دالیلی دیگر حافظه تاریخی جامعه ایرانی گرفتار نوعی فتور و بی رمقی و فراموشکاری بوده است واز این رهگذر آسیبهای جدی فراوانی نصیب جامعه ما شده است. با طرح نگاه جدید به تاریخ رفته رفته غبار کهنگی و مهجوری از چهره این رشته مهم علمی زدوده شد و کسانی همچون دکتر خیراندیش در یک بزنگاه مهم تاریخی خدمت شایانی به فرهنگ این مرز و بوم نمودند. در فاصله سال های دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ شمسی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش باهمکاری صاحب نظران مجالت )فصلنامه( علمی رشد را به منظور ارتقای سطح علمی و تبادل نظرات و آخرین یافته های علمی انتشار داد که هنوز ادامه دارد در سالهای اولیه بین فصلنامه های مختلف جای فصلنامه رشد تاریخ به شدت خالی و دبیران این رشته به منظور تبادل نظر و آخرین یافته های تاریخی نیاز شدیدی به انتشار فصلنامه تاریخ احساس می کردند. در پاییز ۱۳۷۸ با شناخت دقیق و به موقع این نیاز ضروری را استاد خیراندیش و بزرگانی چون علیرضا حاجیان زاده دکتر عطاء اهلل حسنی دکتر منصور صفت گل دکتر طوبی فاضلی پور دکتر مسعود جوادیان دکتر نصراله صالحی ودکتر جواد عباسی پاسخ گفتند و اولین مجله رشد آموزش تاریخ با سردبیری دکتر خیراندیش به زیور طبع آراسته و در دسترس عالقمندان قرار گرفت. )آغاز به کار این گام در حیطه کار تخصصی و علمی نیز گام استواری را برای طرح اندیشه های نو در زمینه تاریخ نگاری برمی دارد و تاریخ را از آنچه که در برخی اذهان با اندیشه های عوامانه گره خورده بود می رهاند و دبیران تاریخ را از سرگردانی بین دو دنیای عوامانه و مجامع علمی نجات می دهد و در جامعه فرهنگی اعتباری خاص به تاریخ می بخشد.
14 بلند فرهنگی در نیمه دوم ۱۳۶۰ زده شد لیکن بنا به دالیلی از جمله حساسیت درس تاریخ و مباحث آن به نتیجه نرسید( بدین ترتیب تاریخ از پستوی اذحان غبارگرفته ای که این رشته محوری و بنیادین را" درس مردگان" و به عبارتی "کاه کهنه" می پنداشتند بیرون کشیدند و طرحی نو درانداختند. استاد خیراندیش در آغاز هر شماره از فصلنامه مطلبی نو تحت عنوان سخن سردبیر ارائه می دهد که راهگشای دبیران و دانش پژوهان تاریخ است و جالب اینکه هر سخنی که می آورد نکته ای نو دارد و آنرا حالوتی خاص است. به عنوان نمونه سخن سردبیر در مجله شماره ۲۲ اینگونه ادامه می یابد " هدف ما از مطالعه تاریخ آن نیست که در مقابل اقدامات بزرگ گذشتگان انگشت تحیر به دهان گرفته و خود را عاجز و ناتوان به شمار آوریم بلکه پیام تاریخ و تمدن بشری آنست که هر نسلی در هر عصری باید تاریخ ساز باشد بنای تمدن را برافراشته تر سازد اثری بزرگ تر بوجود آورد و خالقیتی بیشتر به خرج دهد" در شماره ۲۸ مجله رشد آنجا که رابطه علم جغرافیا و تاریخ را بررسی می کند در فرازی می آورد که " همانگونه که باستان شناسی رابطه شرایط جغرافیایی و تمدنی گذشته را مورد مطالعه قرار می دهد باید این استنباط را هم داشت که اندیشه و عمل امروزی) یک نسل( در زمانهای آینده بصورت یک پدیده تاریخی باستان شناختی مورد ارزیابی و مطالعه قرار خواهد گرفت.براین اساس رابطه تاریخ و جغرافیا در یک فرایند آموزشی یا پژوهشی تاریخی یک رابطه مکانیکی ایستاده و ساده نیست بلکه رابطه ای متحول و در همان حال مستمر است که در هر عصری با توجه به اندیشه انسانی و نیز شرایط تکنیکی صورت جدیدی می یابد. نتیجه آنکه بهره گیری از جغرافیا در آموزش و پژوهش تاریخ نه فقط به درک بهتر گذشته کمک می رساند بلکه باید به شکل گیری اندیشه مدیریت حیات اجتماعی در هر عصری و برای هر نسلی آن هم در سطحی کالن از نظر زمانی بلند نگر کمک نمایند." استاد با طرحی عالمانه پدیده های پیرامونی را به حیطه تاریخ و در سال 1387 اولین شماره ی مجله رشد آموزش تاریخ با سردبیری دکتر خیراندیش به زیور طبع آراسته و در دسترس عالقمندان قرار گرفت. )آغاز به کار این گام بلند فرهنگی در نیمه دوم ۱۳۶۰ زده شد لیکن بنا به دالیلی از جمله حساسیت درس تاریخ و مباحث آن به نتیجه نرسید( تاریخ نگاری پیوند می زند برای مثال در شماره ۴۱ رشد تاریخ چنین می نگارد. "تاریخ فقط در موزه ها و گنجینه های بزرگ پر آوازه که با هزینه های گزاف از آنها حفاظت می شود نیست. دانش کنونی تاریخ را در متن زندگی و همپای عرصه های فعال تالش و کوشش فکری اقتصادی تکنیکی و اجتماعی بشر می داند. تاریخ و تاریخ نگاری در خانه در مدرسه در کوچه در خیابان در زمین ورزش در مسجد در بازار و در دست و ذهن و زبان و رفتار و کردار همه ماست. منتها باید دقت داشت و آنرا پیدا کرد و مورد مطالعه قرار داد. آیا بدین ترتیب تاریخ به متن زندگی باز نمی گردد ودرس تاریخ صورتی زنده نمی یابد آیا بدین ترتیب ما درک بهتری از میراث فرهنگی پیدا نخواهیم کرد زیرا بسیاری از پدیده های پیرامون ما یا جزو میراث فرهنگی هستند یا روزی میراث فرهنگی خواهند شد." سردبیری استاد در مجله رشد تاریخ از ۱ تا ۵۵ به عبارتی از پاییز ۱۳۷۸ تا تابستان ۱۳۹۳ ادامه داشت. استاد خیراندیش همزمان با تدریس در دانشگاههای تربیت معلم تهران و شیراز در زمینه تالیف کتب درسی نیز با وزارت آموزش و پرورش همکاری بسیار نزدیک داشت و تاثیرگذاری ایشان را در نوشتن کتاب تاریخ ایران و جهان ۱) دوره دبیرستان( و نیز تالیف کتاب تاریخ برای دوره های تربیت معلم مشاهده می کنیم. برهمین مبنا به آغاز این یادداشت بر می گردم و تاکید می کنم که رسم نیکوی هفته نامه اتحاد جنوب کاری بس بزرگ و ارزشمند و به اعتباری در نوع خود تاریخ نگاری و حفظ میراث بزرگان عرصه علم و فرهنگ است که سرمشقی برای جوانان نسلهای آینده خواهد بود. بزرگانی چون دکتر خیراندیش نیازی به تمجید ندارند لذا این دانش و پژوهش دقیق علمی و پرتو افکنی ایشان بر پدیده های تاریخی است که بعنوان میراثی برای آیندگان به ودیعه گذاشته می شود و ما را به تحسین وامی دارد. ویژه نامه نوروز اتحاد جنوب/ اسفند ماه / 96 شماره 982 دکتر خیراندیش چهره ماندگار خلیج فارس دکتر ابراهیم عباسی شناخت سبک زندگی دیدگاه ها آثار و سیره رفتاری بزرگان ایران زمین همیشه عامل مهمی برای انگیزش مردم به سمت هدف های متعالی و از مهم ترین عوامل تقویت باورها به توانمندی های فرزندان ایران است. دانشمندان به عنوان قشری فرهیخته و تالشگر در عرصه علم از جایگاه خاصی برخوردارند. در این میان شناخت آنان که در عرصه علمی با کم ترین امکانات و در اوج محرومیتها و نبود امکانات چونان ستاره ای درخشیدند و نام خود را در جمع نام آوران کشور ثبت کردند لذت بخش و فرح انگیز است. بسی مایه افتخار است وقتی که سرگذشت انسانهایی موفق را مطالعه کنیم با علم به اینکه این دانشمند در هوایی که تو نفس میکشی نفس کشیده است و در سرزمین و زادگاهت زاده شده و از همه مهمتر اینکه او همیشه عشق به زادگاهش دارد و در هرکجا که حضور پیدا می کند نام و یاد وطن را بر سرزبان دارد. داند خدا كه بعد خدا مي پرستمت/ هان اي وطن مپرس چرا مي پرستمت/ ذرات هستيم ز تو بگرفته است جان/ با صد هزار جان همه جا مي پرستمت/ در نيمه شب كه باز كند آسمان درش/ با صد هزار دست دعا مي پرستم. افتخارات شهرستان برازجان و خطه جنوب در تمام طول تاریخ ایران بخشی نام آشنا از گذشته و سرمایه های کشور است. زنان و مردانی که با مشقات و تالشهای فراوان گام در راهی نهاده اند تا در مسیر اعتالی بشر خدت نمایند و از این رهگذر نام نیکشان مایه مباهات شهر و زادگاهشان شده است. نخستین اثر نوشتاری دکتر خیراندیش تحقیقی با نام»اسطوره شناسی«است که در سال 1360 چاپ شد و برای دانشجویان رشته تاریخ به عنوان مأخذ معرفی گردید. همچنین در سالهای 61 و 62 یک دوره تاریخ جهان و نیز روش تحقیق در علوم اجتماعی را نگاشت که هر دو کتاب از طرف وزارت آموزش و پرورش در دانشسراهای تربیت معلم تدریس میشد. از سال 1364 با پیوستن به سازمان پژوهش وزارت آموزش و پرورش تألیف کتابهای درسی را آغاز نمود. نگارش کتاب تاریخ ایران و جهان برای دوره دبیرستان کتابهای تاریخ دوره راهنمایی و نیز کتاب تاریخشناسی دوره پیش دانشگاهی همچنین دو کتاب تاریخ کشورهای مسلمان و تاریخ جهان برای مراکز تربیت معلم حاصل تالش سالهای 1364 تا 1371 است. وطن از عناويني است که نزد همه انسان ها و نيز در اديان آسماني و بخصوص دين مقدس اسالم مورد توجه بوده و از قداست و احترام ويژه اي برخوردار است و در آموزه هاي ديني به محبت و مهرورزي نسبت به آن سفارش فراوان شده است. یکی از ویژگیهای استاد خیر اندیش عالقه وافر به زادگاه و موطن خویش است. نگارنده باور دارد هیچ ساعت و لحظه ای در کنار استاد نگذشت مگر اینکه ایشان در خالل صحبت های خود اشاره ای به برازجان و خاطراتش از شهر و همشهریان و مخصوصا والدین خود نکرده باشد و در حین صحبت از برازجان چنان شوق و عشقی در کالمش نهفته است که گویی عاشق از معشوق سخن می گوید. نگاره به عنوان دانشجویی که علیرغم گذشت قریب 40 سال از عمر همواره خود را شاگردی کوچک در مقابل استاد می داند و به همین واسطه روابطی عاطفی بین ایشان و استاد شکل گرفته است. استاد خیراندیش برایم تعریف می کرد که در کالس پنج ابتدایی مجذوب تاریخ و مطالعه گذشتگان شده است و از همان زمان کودکی تا کنون ذره ای از عالقه اش به تاریخ و به خصوص تاریخ جنوب ایران کم نشده است. شخصیت بسیار ارزشمند و عالمانه همراه با کوله باری سنگین از دانش و فرهیختگی از یک سو و از سوی دیگر چهره ای با تبسم و روی گشاده و بی آالیش ساده و صمیمی فارغ از تکبر از ایشان یک استاد به تمام معنا ساخته و موجب شده تا ارادتمندان و شاگردان استاد را به خشوع و خضوع در مقابل شخصیت بی آالیش استاد وا دارد. یکی از ویژگی های استاد که نقش مهمی در برجستگی و شخصیت علمی کم نظیر وی دارد برخورداری از استعداد و نبوغ فوق العاده و قدرت فراگیری زیاد مطالب علمی است. استاد در کنار دانششان طبعیت متواضع روح لطیف و طبع ظریفی دارند و آنچه که شخصیت وی را با سایرین متمایز می کند این است که با حضور استاد گرانقدر انس با اهل علم به هر محفلی موج میزند. بی جهت نیست که بتوان از استاد خیراندیش عالوه بر " چهره ماندگار استان بوشهر " از وی به عنوان " چهره ماندگار خلیج فارس" نیز یاد کرد.»متن تلخیص شده است«
15 دکتر عبدالرسول خیراندیش: مورخ مترجم دکتر غالمحسین نظامی* دکتر خیراندیش زاده ی دشتستان است که تحصیالت خود را تا پایان متوسطه در شهر برازجان به پایان رساند و در سال 1355 برای تحصیل در دوره ی لیسانس تاریخ دانشگاه مشهد عازم آن شهر شد. عالقمندی به ادامه تحصیل وی را به دانشگاه تهران کشاند تا عطش خود را از استادان مه م و معروف آن جا فرو نشاند. هم در این زمان بود که به دلیل هوشمندی تیزبینی و مطالعه جدی در تاریخ مدرس دوره های تخصصی آموزش تاریخ آموزش و پرورش کشور شد و در شمار مؤلفان کتب درسی تاریخ متوسطه در آمد. مطالعه منظم و نظام مند سعی در یافتن مجاری تحلیل دخالت منظق و وفاداری و توجه به مکتب های تاریخ نگاری از ویژگی های مهم دکتر خیراندیش است که وی را از ابتدا در بین تالش گران عرصه تاریخ شاخص نمود. به طوری که در گفتار و نوشتار این وجه از تفکر و استنتاج منظقی از مباحث تاریخی ایشان دیده می شود. بنا به ماهیت تحصیالت عالیه و گرایش تخصصی دکتر خیراندیش دوره مغول را برگزید و بعد در دوره ی دکترا نیز پایان نامه خود را در همین گرایش به پایان برد. اما به جز تخصص مذکور استاد خیراندیش در مباحث تاریخ جهان ایران باستان جنوب و خلیج فارس نیز تبحر دارند. با انتقال از آموزش و پرورش به آموزش عالی از اوایل دهه هفتاد خورشیدی در پروه تاریخ دانشگاه شیراز مشغول به کار شد که هنوز ادامه دارد. در این مدت خدمات فراوانی در»ریاست انتشارات و رییس گروه تاریخ این بخش«داشته اند و شاگردان زیادی را تربیت کرده اند. در عین حال مدت مدیدی به عنوان سردبیر مجله ماه تاریخ و جغرافیا و مجله رشد آموزش تاریخ مشغول به خدمت بوده است. در دو دهه اخیر به کشورهای مختلف دنیا مسافرت نموده و در کنفرانس های بین المللی ارایه مقاله داشته است. و یک سال هم به عنوان فرصت مطالعاتی در انگلستان به مطالعه و تحقیق و منابع مهم تاریخ ایران پرداخته است. ماحصل زندگی علمی دکتر خیراندیش عالوه بر سی سال تدریس تاریخ تالیف تالیف و ترجمه ده ها مقاله و کتاب است که در نظام آموزشی به عنوان کتب پایه مورد استفاده است و هم مناب پژوهشگری تاریخ به شمار می رود. ویژگی دقت نظر استدالل در بحث نظام مندی مقاالت و سخنرانی ها با تکیه بر منابع جدید باعث شهرت مل ی دکتر خیراندیش به طوری که به عنوان مؤلف برگزیده کتاب های درسی تاریخ و چهره ماندگار آموزش و پرورش شناخته شده است. چنان که گفته شد دکتر خیراندیش تألیفات متعددی از جمله کتاب و مقاله دارند ولی عنوان مطلب بنده»مورخ مترجم«است از این رو در این جا به معرفی چند اثر ایشان در زمینه ی ترجمه می پردازم. اما قبل از معرفی الزم می دانم نظر استاد خیراندیش را در مورد ترجمه بازگو کنم:»ترجمه یک کار علمی و فنی و مهم تر از آن یک اقدام فرهنگی است. ترجمه تنها قدرت برگردان الفاظ کلمات و عبارات نیست بلکه یک کار کامال تخصصی است. در واقع برگردان مباحث فرهنگی به زبان و فرهنگ دیگر است. بنابراین حوزه های ترجمه خاص و منفک از یکدیگرند. از این رو به طور قطع هرکس که توانایی ترجمه دارد می بایست در حوزه و رشته علمی خودش به فعالیت بپردازد. حوزه ترجمه تاریخ از زیست شناسی و مکانیک کامال جداست. در این مورد درک مفاهیم فرهنگی آن حوزه و زبان ترجمه از همه چیز باالتر است.«با این نظر استاد به ترجمه به معرفی آثار وی در این زمینه می پردازم: 1- برازجان نوشته»ویلم فلور«چنان که دکتر خیراندیش نقل می نماید ویلم فلور در سفر سال 1378 نوشته ای به نام برازجان شخصا به استاد داده و در مورد اهمیت نوشته ی مذکور توضیحاتی است چنان که دکتر خیراندیش به ترجمه آن شایق می شود. این کتاب در سال 1388 توسط انتشارات آبادبوم در 103 صفحه به چاپ رسیده است. این کتاب اطالعات ارزشمندی از برازجان بر مبنای اسناد هلندی ها و منابع دیگر اروپایی به دست می دهد و ساختار آن بر مبنای تحلیلی از نقش سیاسی اجتماعی و اقتصادی این شهر در قرن نوزدهم و دوره قاجار است. برای درک بهتر مطالب مترجم محترم با توضیحات الزم در پانوشت خواننده را یاری می نماید. این کتاب نقش برازجان را به عنوان»پس کرانه«یا»پشت بندر«در مجاورت سواحل ایران در خلیج فارس را تشریح می نماید و با مالحظاتی که مترجم نیز متذکر شده در مطالعات منطقه ای بسیار مفید است. 2 -مغوالن در تاریخ»مغوالن در تاریخ«نوشته»برتولد اشپولر«) ( مغول شناس معروف آلمانی است که ترجمه ی فوق از برگردان انگلیسی آن توسط»جئو فری ویلر«صورت گرفته است. این کتاب در سال 1389 در 234 صفحه توسط انتشارات آبادبوم منتشر شد. مؤلف کتاب با آثار دیگری نظیر»ایران در قرون نخستین اسالمیجهان اسالم«و»تاریخ مغول در ایران«برای عالقمندان به تاریخ نامی آشنا دارد. اما این ترجمه از کتاب»مغوالن در تاریخ«نخستین بار است که توسط دکتر خیراندیش صورت می گیرد. مترجم در مقدمه خود می گوید:»او در جستجوی عناصر جهانی در مقدمات و مبادی تاریخ مغوالن است و در همین راستا نیز آسیای مرکزی را به عنوان خاستگاه مغوالن از یک محدوده بسته جغرافیایی به یک مفهوم گسترش یافته جهانی ارتقاء می دهد.«عالوه بر آن به دلیل موقعیت علمی تخصص و تبح ر مترجم در موضوع خاص تاریخ مغول و بیش از دو دهه تدریس و نگارش در این زمینه این اثر با توضیحات مترجم می تواند مرجع خوبی برای مطالعات مغول شناسی و تاریخ جهانی باشد. 3 -سواحل خلیج فارس سواحل خلیج فارس اثر ج.ج لوریمر سرکنسول انگلیس در سال 1913 در بوشهر است و بخشی از یک مجموعه بزرگ تر درباره تاریخ و جغرافیای خلیج فارس است. شایان ذکر است که ترجمه ای از این مبحث تحت عنوان»تاریخ و جغرافیای استان بوشهر«در سال 1379 توسط شادروان حجت االسالم والمسلمین سیدمحمدحسن نبوی از ترجمه عربی آن به فارسی ترجمه شده است. اثر حاضر در واقع ترجمه مباحث جغرافیای استان بوشهر در اوایل قرن بیستم است که با حواشی و توضیحات مفید توسط دکتر خیراندیش از متن انگلیسی به فارسی ترجمه شده و در شناخت بخش های مختلف استان بوشهر در اوایل قرن بیستم مفید است. کتاب حاضر در 270 صفحه در سال 1384 توسط انتشارات آبادبوم به چاپ رسیده است. * مورخ و مدیریت اسناد و کتابخانه ملی بوشهر ویژگی دقت نظر استدالل در بحث نظام مندی مقاالت و سخنرانی ها با تکیه بر منابع جدید باعث شهرت مل ی دکتر خیراندیش به طوری که به عنوان مؤلف برگزیده کتاب های درسی تاریخ و چهره ماندگار آموزش و پرورش شناخته شده است.
16 دریچه ای نو بسوی نام شناختی امید زاهد کتاب»برازجان سرزمین آفتاب بامدادان«اثر دکتر عبدالرسول خیراندیش - عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز و در واقع پژوهش و نظریه نام شناختی درباره نام شهر برازجان است. شهری که فراز و فرود فراوانی را در طول تاریخ پشت سر نهاده و همچنان استوار برجای مانده است. از مواردی که مرا وا داشت تا در این باره یادداشتی بنویسم آنکه این استاد بزرگوار با این همه مشغله و کالس های درس و تحقیق از زادگاه خود هیچگاه غافل نبوده و سرزمین آبا و اجدادی خود را فراموش نساخته و در هر کجا که هست به آن عشق میورزد که بفرموده پیامبر رحمت و مهربانی - حضرت محمد )ص(-:»حب الوطن من االیمان«. دکتر خیراندیش این کتاب را به روح بلند برادرش دکتر ابراهیم خیراندیش تقدیم کرده است. نام کتاب بسیار دقیق و زیبا گزینش شده است. برازجان سرزمین آفتاب بامدادان که این اشعار خواجه حافظ را به یاد میآورد: بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آن بنماید رخ گیتی به هزاران انواع همچنین یادآور «لیان«( واژه ایالمی( نام قدیم شهر بوشهر به معنی «سرزمین آفتاب درخشان«است. کمتر کتاب یا سفرنامه ای است که درباره جنوب ایران نوشته شده باشد و نامی از برازجان و یا شهرستان دشتستان را در خود نداشته باشد. شهرستانی که بزرگترین شهرستان استان بوشهر است و آثار مهم و تاریخی را در خود جای داده است. از جمله مهمترین آنها کاخ های هخامنشی چرخاب) برازجان( سنگ سیاه) جتوط( و بردک سیاه) درودگاه( و... میباشند. دکتر خیراندیش که خود زاده شهر برازجان است در این کتاب کوشیده است بر اساس کتب و منابع دست اول و تاریخی پیشینه درخشان شهر برازجان را با نظریه ی جدید خود در آمیزد و در واقع طرحی نو در افکند. «برازجان به معنای زمینی است که به دلیل بلندی به نسبت زمین های اطراف و موقعیت خورشید در یک محل اولین جایی است که در روشنایی صبح قرار می گیرد. بدین لحاظ هم زیبا و درخشان است و هم برازنده سکونت مردمان. این نظریه ای است که در این پژوهش بدان رسیده ام. هر چند باب پژوهش بیشتر هیچگاه بسته نیست.... برازجان به معنای جای بلند است اما منظور هر نوع بلندی یا داشتن بیشترین بلندی نیست بلکه زمینی که نسبت به محیط اطراف خود در یک مکان اولین اشعه آفتاب صبحگاهی را دریافت کند»برازجان«نامیده می شود. چنانکه نام»البرز«و در اوستایی»هرابرزئیتی«یا در پهلوی»هربروز«به همین معناست: جای بلندی که اولین آفتاب صبحگاهی را دارد و درخشان دیده میشود... «. در این کتاب بیشترین منابعی که تاکنون درباره برازجان به رشته تحریر درآمده مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. از این نظر این کتاب راهنمای بسیار خوبی برای کتابشناسی تاریخی برازجان نیز خواهد بود. نکته ی دیگری که در این کتاب خودنمایی می کند حاشیه شهر برازجان یادداشتی بر کتاب «برازجان سرزمین آفتاب بامدادان«نویسی صفحات کتاب و عنوان گذاری های آن است که خواننده را برای جستجوی بیشتر و بهتر به خوبی به سوی مطالب کتاب هدایت می کند. در ادامه نگاهی به برخی از فهرست مطالب کتاب خواهم داشت:آشنایی با موقعیت شهر برازجان برازجان در تقسیمات کشوری نظرات افراد مختلف در باره نام و معنای برازجان تجزیه و تحلیل نام برازجان معنای نام برازجان نام برازجان در طول تاریخ و.... در این پژوهش از کتابهای اشکال العالم و تذکره شاه زندو به عنوان قدیمی ترین مآخذ مهم سده های نخستین اسالمی که به شهر برازجان به صورت مشخص پرداخت شده اشاره گردیده است. آنچه در این باره نظر بنده را جلب کرد نسخه خطی کتاب شاه زندو است که نویسنده آن عفیف الدین موسی ملقب به شاه زندو که خود از نوادگان امام موسی کاظم)ع( است.»او به همراه جمعی دیگر در قرن سوم از حجاز و از طریق دریا به سواحل جنوبی فارس آمد... در این کتاب نام برازجان آمده و گفته شده است که یکی از امامزادگان در اینجا جنگ کرده و شهید شده است«. ذکر این منبع از این جهت هم که در استان بوشهر قریب به هفت یا هشت امامزاده به طریقی به امام موسی کاظم)ع( منتسب هستند ارزشمند است. از جمله در شهرستان دشتستان امامزاده ابراهیم)ع( )نی نیزک( و یا امامزاده شاه قطب الدین حیدر)ع( )درودگاه( به ترتیب از فرزندان و نوادگان امام موسی کاظم)ع( را به شمار می آیند. همچنین نظرات اساتید و پژوهشگرانی همچون: علیمراد فراشبندی حیدر عرفان سروش اتابک زاده محمد جواد فخرایی اسماعیل شهرسبزی دکتر سید جعفر حمیدی دکتر هیبت اهلل مالکی که هر یک درباره برازجان و اوضاع تاریخی فرهنگی اجتماعی آن دارای آثاری هستند در این کتاب آورده شده است. در ادامه این مبحث نویسنده اذعان دارد تحقیقات انجام شده در این کتاب «در واقع ادامه راه و تکمیل کار همان بزرگواران به شمار می آید نه ناقض آنها«. عالوه بر برازجان مرکز شهرستان دشتستان شش مکان دیگر با نام جغرافیایی برازجان در ایران وجود دارد که در این کتاب به پیشینه آنها پرداخته شده است: روستایی در نزدیکی مرو)خراسان قدیم اکنون جزء خاک کشور ترکمنستان( برازجان بوانات ) استان فارس( برازجان شیراز برازجان اوز) استان فارس( برازجان فیروزآباد برازجان خان زنیان) استان فارس(. در کتاب دکتر خیراندیش از سایر آثار تاریخی و تپه های باستانی شهرستان دشتستان مانند: تموکن تل خندق و... نیز یاد شده است. کتاب «برازجان سرزمین آفتاب بامدادان«از بهترین منابعی است که تاکنون بصورت مختصر و مفید اطالعات ارزشمندی را درباره سیر تاریخی نام شناختی شهر برازجان و شهرستان دشتستان به خوانندگان هدیه می دهد. با خواندن این کتاب خواننده قادر خواهد بود جغرافیای تاریخی شهر برازجان از دیرباز تاکنون را در ذهن خود متصور شود و شکوه دیرینه ی آن را در صفحات این کتاب با قلم توانای استاد خیراندیش دریابد. کتاب «برازجان سرزمین آفتاب بامدادان«اثر دکتر عبدالرسول خیراندیش - عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز- توسط انتشارات آباد بوم در 152 صفحه) مصور( قطع رقعی در سال 93 چاپ و روانه بازار کتاب شده است. وصف استادم دکتر عبدالر سول خیراندیش احمد حبیبی-بستک جنوب ما بلند و برفراز است ز غیر و اجنبی خود بی نیاز است خلیج فار سی از دور دوران درخشد در جهان چون ماه تابان که این دریای ناپیدا کرانه حکایت دارد از چرخ زمانه ز شوکت های بوشهر و برازجان ز بندر لنگه و هم کل استان جنوب ما پر از مردان دانش همه نام آور و پر جهد و کوشش یکی از این میان عبدالر سول است که خیراندیشی اش بی شک قبول است قبول خاص و عام و اولیا است به راه اولیا و انبیا است به دانشگاه شیراز چون طبیب است ادیب و دانشی مرد و لبیب است به تاریخ و به درسش عاشق است او به استادی و کرسی الیق است او مقاالت و کتابش در ناب است کالم دل نشینش چون کتاب است ز تاریخ جنوب و کل ایران پیامی می دهد او از بن جان دیاری از آفتاب بامدادان کتابی باشد از ملک برازجان دگر تاریخ بوشهر سعادت که باشد رهنما و هم هدایت تمد ن های نو هم عهد باستان ز افریقا و بوشهر و ز ایران پژوهش ها ز فارس و از خلیجش همه گویای ج د بی دریغش خوشا و مرحبا! فخر دیارم که ذکر او بود شعر و شعارم ز علم او شوم مشحون معنی چرا که او بود خلق المعانی ز عشقش می شوم بحر حکایت بیابم لطف بی حد و عنایت ز تاریخش کنم چندین روایت ز شهر و کشورم از هر والیت
17 ویژه نامه نوروز اتحاد جنوب / اسفند ماه / 96 شماره 982 ویژه نامه نوروز اتحاد جنوب / اسفند ماه / 96 شماره 982 همزادی دانش و اخالق درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را دکتر احمد فضلی نژاد* دکتر عبدالرسول خیراندیش را در مراکز علمی و دانشگاهی کشور به عنوان پژوهش گر تاریخ مغول ی شناسند. و تاریخ خلیج فارس م با این حال در تمامی آثار علمی و پژوهش های منتشر شده ی ایشان یک ویژگی محوری و ممتاز ی کند و آن عالقمندی به سرگذشت تاریخی خودنمایی م ایران زمین و دغدغ ه ی خاطر به سرنوشت آن است. از همین منظر دو وجه برجسته ی پژوهش های ایشان در مسعود جوادیان* در این سطور می خواهم به اختصار دربارۀ دکتر خیراندیش بنویسم. این اختصارالبته کار را دشوار می سازد. حوالی سال 1368 بود که به نیت زندگی موقت به تهران آمدم. همسرم در آزمونی در دانشگاه تهران قبول شده بود و برای سپری شدن دوران تحصیلش باید به تهران می آمدیم. من هم از گروه تاریخ دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی سر درآوردم. اولین روز حضورم را خوب به یاد دارم. آقایی درشت هیکل رئیس گروه تاریخ بود و در کنار او استاد حسین زرگری نژاد. استاد زرگری نژاد را قب ال دیده و می شناختم اما آقای درشت هیکل را اول بار بود می دیدم. این دو گفت و گویی را با من آغاز کردند که هدف آن آزمودن من بود تا ببینند چند مرده حالجم و صالحیت کار در آنجا را دارم یا نه. آزمونی سخت و طوالنی. بعدها دریافتم که استاد زرگر چندماهی است از گروه تاریخ به وزارت خارجه منتقل شده و طبق تعهدش هفته ای یک روز در گروه تاريخ حضور می یابد و هنوز همکاری دارد. از آن پس همکار استاد خیراندیش شدم همکاری که به دوستی و رفت و آمد خانوادگی تبدیل شد. در اینجا در ارتباط با استاد خيرانديش به اختصار چند نكته را بیان می دارم. کتاب های درسی : داستان تألیف کتاب های درسی تاریخ از ابتدا تا کنون داستانی طوالنی و پر فراز و نشیب است. از همان زمان که فروغی تقریب ا نخستین کتاب درسي تاریخ را فراهم آورد تا دورۀ تمرکز تألیف کتب درسی و خدمات مرحوم گرکانی و سال های بعد از انقالب. در سال های بعد از انقالب چندین تن در روند رو به کمال تألیف کتاب های درسي تاریخ نقش و سهم داشته اند از جمله مرحوم آیینه وند محمد مسعود ابوطالبی دکتر زرگری نژاد دکتر عبدالرسول خیراندیش دکتر سای ه ی سایر مطالعات اغلب مغفول مانده است : یکی "شاهنامه پژوهی" و تفکر و تعمق در حماسه ی م لی ایران و دیگری توجه به نقش و تأثیر "جغرافیا و طبیعت بر تاریخ نگری و تاریخ نگاری" است. مطالعه و بررسی مستمر در شاهنامه و دیگر حماس ه های ملی ایران هم بیانگر اشتیاق دکتر خیراندیش به میراث کهن این مرز و بوم است و هم بخشی از روش و نگرش تاریخی اوست که در همین راستا دودمان های پادشاهی در شاهنامه را نه افسانه ای و زاییده تخیل در سن ت شفاهی ایران بلکه پاره ی گمشده ای از تاریخ باستانی ایران و دودمان های حاکم بر این سرزمین می داند. عالقمندی دکتر خیراندیش به نقش جغرافیا و طبیعت در تحوالت تاریخی را می توان از جایگاه مطالعات مربوط به دریا و دریانوردی ایرانیان در آثار وی یافت. پژوهش مردی از بزرگان روزگار! منصور صفت گل دکتر رسول جعفریان نگارنده و دکتر جواد عباسی. در این میان نقش هیچ یک با دکتر خیراندیش برابری نمی کند. کتاب های دورۀ راهنمایی که وی حوالی سال های تألیف نمود نوآوری های زیادی داشت و از حیث ساده نویسی تناسب حجم لحاظ کردن مقتضیات ملی و اسالمی و استفاده بهینه از منابع بصری از کتاب های پیشین چند سر و گردن باالتر بود. همان سال ها اعالم شد که شورای عالی وزارت آموزش و پرورش به جای دو رشته تحصیلی اقتصاد اجتماعی و فرهنگ و ادب رشته جدیدی را تصویب کرده به نام ادبیات و علوم انسانی. به زودی جدول دروس این رشته به سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ابالغ شد که می بایست برای آن کتاب درسی فراهم می کرد بنابراین آقای خیراندیش دست های چندین ساله ی او در مورد خلیج فارس و تجارت شهرها و بنادر جنوبی ایران که هم آثار و مقاالت متعددی را در بر می گیرد و هم با مطالعات میدانی گسترده همراه بوده است عالوه بر آن که شاهدی بر وفاداری او به سرزمین مادری است باور ایشان به اهمیت و نقش دریا در گذشته ی ایران و ضرورت توجه به توسعه ی حوزه های دریایی کشور را بازگو می کند. یادآوری کوشش علمی دکتر خیراندیش در مورد تاریخ مغول خلیج فارس و حماسه های ملی ایران تجلیل از ایشان به عنوان یک پژوهش گر برجسته است. اما قدردانی از او در کسوت یک معلم و استاد موضوع دیگری است و فرصتی دیگر می طلبد. شاید بیان خاطره ای از کالس درس فلسفه تاریخ ایشان کوتاه اما گویا باشد. هفده سال پیش هنگامی که به عنوان دانشجوی کارشناسی ارشد در کالس درس فلسفه تاریخ از دانش وسیع ایشان بهره می بردم از ما خواست کتاب «سیر حکمت در اروپا» را مطالعه کنیم. دو نسخه قدیمی از این کتاب را در کتابخانه خانوادگی داشتم اما با آن که به تاریخ و سیر اندیشه در اروپا عالقمند بودم تا آن زمان این کتاب را نخوانده بودم. چند هفته بعد و پس از اتمام مطالعه کتاب در کالس درس به اطالع ایشان رساندم. پرسید چند درصد آن را خوب فهمیده ای گفتم حدود 30 درصد. از من خواست دوباره بخوانم. هم چنین به سایر دوستان مطالعه آن را پیشنهاد داد. بار دوم با دقت بیش تر و عمیق تر مباحث منطق و فلسفه آن را خواندم و پس از اتمام کتاب در کالس به او اطالع دادم. پرسش قبل را تکرار کرد. با اطمینان پاسخ دادم تا 60 درصد کتاب را فهمیده ام. فروتنانه گفت خوب است و همین قدر کافی است. من هم در همین حدود از آن می دانم. دانستم و به تدریج مطمئن شدم که دانش و بینش ایشان در مباحث نظری و فلسفه تاریخ از آنچه گفته بود بسیار بیشتر و عمیق تر بود. اما فروتنی ایشان درسی آموختنی بود که ضرورت همزادی دانش و اخالق را به همه ی کسانی که پا در عرصه ی دانایی می نهند یادآوری می کرد. دوره دبیرستان ـ منزل پدری دوره دبیرستان ـ شاهزاده ابراهیم دوره دبیرستان ـ آثار باستانی نیشابور دیوارچین دوره دبیرستان ـ کوه گیسکان * عضو هیأت علمی بخش تاریخ دانشگاه شیراز به کار شد شورایی از صاحبنظران تشکیل داد و کار سترگی را آغازید که ثمرۀ آن تألیف چند کتاب درسی بود با حال و هوایی متفاوت از کتاب های پیشین. این ها همه به مرور ادبیات تاریخ نویسی درسي را غنا می بخشید و هر بار گامی رو به جلو بود. این بحث را جمع می کنم و تنها از کتاب درسی تاریخ دورۀ پیش دانشگاهی با عنوان «تاریخ شناسی» یاد می کنم که فصلی نو در این باب است و ای کاش روزی پژوهشی دربارۀ آن صورت پذیرد. این زمان یعنی حدود سال های دکتر خیراندیش به دانشگاه شیراز منتقل شده بود و من در میان انواع کارها و مسئولیت های گروه دست و پا می زدم! و هنوز سوار بر کار نبودم. وقتی نظام جدید متوسطه ای که وزیر وقت دکتر نجفی مجری آن بود به سال آخر یعنی دورۀ پیش دانشگاهی نزدیک می شد در گروه تاریخ این بحث بود که برای دانش آموزان آن چه کنیم چه کتابی فراهم کنیم و با چه محتوایی عاقبت دکتر خیراندیش طرح تاریخ شناسی را ارائه کرد طرحی که بر اساس آن مخاطب با چند و چون علم تاریخ و دانش های مرتبط با آن آشنا می شود. این کتاب امسال آخرین سال حیات خود را می گذراند و عمری بیست و پنج ساله دارد و در این بیست و پنج سال تأثیرات چشمگیری در تغییر نگرش سنتی به تاریخ و عالقمند کردن دانش آموزان به این علم داشته است. دوست داشتم قدری هم دربارۀ کتاب ماه تاریخ و جغرافیا تخصص های دکتر در زمینه های مغول شناسی و تاریخ دریایی ایران و تاریخ اروپا و قدرت نویسندگی وی بنویسم اما حجم این نوشتار زیاد خواهد شد. دکتر خیراندیش در این سال ها خدمات زیادی در عرصه آموزش و پرورش و نیز آموزش عالی ارائه نموده نویسندگان زیادی را پرورانده و همواره منشأ خیرخواهی و الهام بوده است. * سردبیر مجله رشد آموزش تاریخ دکتر عبدالرسول خیر اندیش و دکتر هیبت اهلل مالکی در دهلی نو سال 1385 انگلستان دکتر خیراندیش در معبد نارا در جمع اساتید و دانشجویان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اوزاکا - ژاپن
18 ویژه نامه نوروز اتحاد جنوب / اسفند ماه / 96 شماره 982 ویژه نامه نوروز اتحاد جنوب / اسفند ماه / 96 شماره 982 همزادی دانش و اخالق درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را دکتر احمد فضلی نژاد* دکتر عبدالرسول خیراندیش را در مراکز علمی و دانشگاهی کشور به عنوان پژوهش گر تاریخ مغول ی شناسند. و تاریخ خلیج فارس م با این حال در تمامی آثار علمی و پژوهش های منتشر شده ی ایشان یک ویژگی محوری و ممتاز ی کند و آن عالقمندی به سرگذشت تاریخی خودنمایی م ایران زمین و دغدغ ه ی خاطر به سرنوشت آن است. از همین منظر دو وجه برجسته ی پژوهش های ایشان در مسعود جوادیان* در این سطور می خواهم به اختصار دربارۀ دکتر خیراندیش بنویسم. این اختصارالبته کار را دشوار می سازد. حوالی سال 1368 بود که به نیت زندگی موقت به تهران آمدم. همسرم در آزمونی در دانشگاه تهران قبول شده بود و برای سپری شدن دوران تحصیلش باید به تهران می آمدیم. من هم از گروه تاریخ دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی سر درآوردم. اولین روز حضورم را خوب به یاد دارم. آقایی درشت هیکل رئیس گروه تاریخ بود و در کنار او استاد حسین زرگری نژاد. استاد زرگری نژاد را قب ال دیده و می شناختم اما آقای درشت هیکل را اول بار بود می دیدم. این دو گفت و گویی را با من آغاز کردند که هدف آن آزمودن من بود تا ببینند چند مرده حالجم و صالحیت کار در آنجا را دارم یا نه. آزمونی سخت و طوالنی. بعدها دریافتم که استاد زرگر چندماهی است از گروه تاریخ به وزارت خارجه منتقل شده و طبق تعهدش هفته ای یک روز در گروه تاريخ حضور می یابد و هنوز همکاری دارد. از آن پس همکار استاد خیراندیش شدم همکاری که به دوستی و رفت و آمد خانوادگی تبدیل شد. در اینجا در ارتباط با استاد خيرانديش به اختصار چند نكته را بیان می دارم. کتاب های درسی : داستان تألیف کتاب های درسی تاریخ از ابتدا تا کنون داستانی طوالنی و پر فراز و نشیب است. از همان زمان که فروغی تقریب ا نخستین کتاب درسي تاریخ را فراهم آورد تا دورۀ تمرکز تألیف کتب درسی و خدمات مرحوم گرکانی و سال های بعد از انقالب. در سال های بعد از انقالب چندین تن در روند رو به کمال تألیف کتاب های درسي تاریخ نقش و سهم داشته اند از جمله مرحوم آیینه وند محمد مسعود ابوطالبی دکتر زرگری نژاد دکتر عبدالرسول خیراندیش دکتر سای ه ی سایر مطالعات اغلب مغفول مانده است : یکی "شاهنامه پژوهی" و تفکر و تعمق در حماسه ی م لی ایران و دیگری توجه به نقش و تأثیر "جغرافیا و طبیعت بر تاریخ نگری و تاریخ نگاری" است. مطالعه و بررسی مستمر در شاهنامه و دیگر حماس ه های ملی ایران هم بیانگر اشتیاق دکتر خیراندیش به میراث کهن این مرز و بوم است و هم بخشی از روش و نگرش تاریخی اوست که در همین راستا دودمان های پادشاهی در شاهنامه را نه افسانه ای و زاییده تخیل در سن ت شفاهی ایران بلکه پاره ی گمشده ای از تاریخ باستانی ایران و دودمان های حاکم بر این سرزمین می داند. عالقمندی دکتر خیراندیش به نقش جغرافیا و طبیعت در تحوالت تاریخی را می توان از جایگاه مطالعات مربوط به دریا و دریانوردی ایرانیان در آثار وی یافت. پژوهش مردی از بزرگان روزگار! منصور صفت گل دکتر رسول جعفریان نگارنده و دکتر جواد عباسی. در این میان نقش هیچ یک با دکتر خیراندیش برابری نمی کند. کتاب های دورۀ راهنمایی که وی حوالی سال های تألیف نمود نوآوری های زیادی داشت و از حیث ساده نویسی تناسب حجم لحاظ کردن مقتضیات ملی و اسالمی و استفاده بهینه از منابع بصری از کتاب های پیشین چند سر و گردن باالتر بود. همان سال ها اعالم شد که شورای عالی وزارت آموزش و پرورش به جای دو رشته تحصیلی اقتصاد اجتماعی و فرهنگ و ادب رشته جدیدی را تصویب کرده به نام ادبیات و علوم انسانی. به زودی جدول دروس این رشته به سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ابالغ شد که می بایست برای آن کتاب درسی فراهم می کرد بنابراین آقای خیراندیش دست های چندین ساله ی او در مورد خلیج فارس و تجارت شهرها و بنادر جنوبی ایران که هم آثار و مقاالت متعددی را در بر می گیرد و هم با مطالعات میدانی گسترده همراه بوده است عالوه بر آن که شاهدی بر وفاداری او به سرزمین مادری است باور ایشان به اهمیت و نقش دریا در گذشته ی ایران و ضرورت توجه به توسعه ی حوزه های دریایی کشور را بازگو می کند. یادآوری کوشش علمی دکتر خیراندیش در مورد تاریخ مغول خلیج فارس و حماسه های ملی ایران تجلیل از ایشان به عنوان یک پژوهش گر برجسته است. اما قدردانی از او در کسوت یک معلم و استاد موضوع دیگری است و فرصتی دیگر می طلبد. شاید بیان خاطره ای از کالس درس فلسفه تاریخ ایشان کوتاه اما گویا باشد. هفده سال پیش هنگامی که به عنوان دانشجوی کارشناسی ارشد در کالس درس فلسفه تاریخ از دانش وسیع ایشان بهره می بردم از ما خواست کتاب «سیر حکمت در اروپا» را مطالعه کنیم. دو نسخه قدیمی از این کتاب را در کتابخانه خانوادگی داشتم اما با آن که به تاریخ و سیر اندیشه در اروپا عالقمند بودم تا آن زمان این کتاب را نخوانده بودم. چند هفته بعد و پس از اتمام مطالعه کتاب در کالس درس به اطالع ایشان رساندم. پرسید چند درصد آن را خوب فهمیده ای گفتم حدود 30 درصد. از من خواست دوباره بخوانم. هم چنین به سایر دوستان مطالعه آن را پیشنهاد داد. بار دوم با دقت بیش تر و عمیق تر مباحث منطق و فلسفه آن را خواندم و پس از اتمام کتاب در کالس به او اطالع دادم. پرسش قبل را تکرار کرد. با اطمینان پاسخ دادم تا 60 درصد کتاب را فهمیده ام. فروتنانه گفت خوب است و همین قدر کافی است. من هم در همین حدود از آن می دانم. دانستم و به تدریج مطمئن شدم که دانش و بینش ایشان در مباحث نظری و فلسفه تاریخ از آنچه گفته بود بسیار بیشتر و عمیق تر بود. اما فروتنی ایشان درسی آموختنی بود که ضرورت همزادی دانش و اخالق را به همه ی کسانی که پا در عرصه ی دانایی می نهند یادآوری می کرد. دوره دبیرستان ـ منزل پدری دوره دبیرستان ـ شاهزاده ابراهیم دوره دبیرستان ـ آثار باستانی نیشابور دیوارچین دوره دبیرستان ـ کوه گیسکان * عضو هیأت علمی بخش تاریخ دانشگاه شیراز به کار شد شورایی از صاحبنظران تشکیل داد و کار سترگی را آغازید که ثمرۀ آن تألیف چند کتاب درسی بود با حال و هوایی متفاوت از کتاب های پیشین. این ها همه به مرور ادبیات تاریخ نویسی درسي را غنا می بخشید و هر بار گامی رو به جلو بود. این بحث را جمع می کنم و تنها از کتاب درسی تاریخ دورۀ پیش دانشگاهی با عنوان «تاریخ شناسی» یاد می کنم که فصلی نو در این باب است و ای کاش روزی پژوهشی دربارۀ آن صورت پذیرد. این زمان یعنی حدود سال های دکتر خیراندیش به دانشگاه شیراز منتقل شده بود و من در میان انواع کارها و مسئولیت های گروه دست و پا می زدم! و هنوز سوار بر کار نبودم. وقتی نظام جدید متوسطه ای که وزیر وقت دکتر نجفی مجری آن بود به سال آخر یعنی دورۀ پیش دانشگاهی نزدیک می شد در گروه تاریخ این بحث بود که برای دانش آموزان آن چه کنیم چه کتابی فراهم کنیم و با چه محتوایی عاقبت دکتر خیراندیش طرح تاریخ شناسی را ارائه کرد طرحی که بر اساس آن مخاطب با چند و چون علم تاریخ و دانش های مرتبط با آن آشنا می شود. این کتاب امسال آخرین سال حیات خود را می گذراند و عمری بیست و پنج ساله دارد و در این بیست و پنج سال تأثیرات چشمگیری در تغییر نگرش سنتی به تاریخ و عالقمند کردن دانش آموزان به این علم داشته است. دوست داشتم قدری هم دربارۀ کتاب ماه تاریخ و جغرافیا تخصص های دکتر در زمینه های مغول شناسی و تاریخ دریایی ایران و تاریخ اروپا و قدرت نویسندگی وی بنویسم اما حجم این نوشتار زیاد خواهد شد. دکتر خیراندیش در این سال ها خدمات زیادی در عرصه آموزش و پرورش و نیز آموزش عالی ارائه نموده نویسندگان زیادی را پرورانده و همواره منشأ خیرخواهی و الهام بوده است. * سردبیر مجله رشد آموزش تاریخ دکتر عبدالرسول خیر اندیش و دکتر هیبت اهلل مالکی در دهلی نو سال 1385 انگلستان دکتر خیراندیش در معبد نارا در جمع اساتید و دانشجویان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اوزاکا - ژاپن
19 برازجان رؤیا بازگشت خاطره ( برگ هایی از یک کتاب خاطرات( دکتر عبدالرسول خیراندیش برای انسان دو معنای متفاوت بلکه متضاد را قایل شده اند یکم به معنای انس گیرنده و دوم به معنای فراموش کننده )نسیان( ۰ من از این دو اولی را می پسندم. زیرا برای هر انسانی گذشته به صورت آیینه ای در می آید که هر روزه خود را در آن می بیند مگر آنکه دچار فراموشی شده باشد این چیزی است که که آن را مرور خاطره ها می گوییم. هرچند رسم و روش روزگار ما بیشتر چنان شده است که با گشودن آلبوم ها ورق زدن دفتر ها سخن گفتن از ماجراها و زیر و رو کردن نامه ها به سراغ خاطره ها می رویم ولی اگر خاطره ها خود به سراغ انسان بیایند آن چگونه حالتی است و با آنها چه باید کرد این بدان معناست که حتی اگر از گذشته روی برگردانی و بگریزی باز هم تنهایت نمی گذارد زیرا در تنهایی که صفت بارز انسان امروز است خاطره های) گذشته( انیس تنهاییت هستند و هرکس که ترکت کند و هرچه را از دست بدهی آنها نه تنها همراه که گویی همزادت هستند و با تو می مانند. طرفه آنجاست که وقتی خاطره ها به سراغ انسان می آیند نه اجازه می گیرند نه در می زنند و نه قرار قبلی می گذارند. زیرا خاطره مهمان نیست اگر هم آمد قرار نیست برود برای آمدن هم نه فقط از در بلکه از هر جا که بخواهد می آید و هر وقت هم که خودش خواست می رود و آن هنگامی است که اشکت را در آورده باشد. مگر نه آنکه سعدی گفته است: شبی تامل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می خوردم و سنگ سراچه دل به آب دیده می سفتم. مرور خواسته یا ناخواسته خاطره ها )گذشته( شاید تا حدی ناشی از زمینه های نوستالژیک روحیه ما ایرانیان باشد اما بدون شک جدایی پراکندگی و غربتی که تحول احوال و گشت روزگار پدید آورده است نیز بخشی از دالیل آن به شمار می آید. اما واقعیت آن است که حتی اگر به گذشته ها باز نگردیم این خاطره ها هستند که از گذشته پا به زمان حال می گذارند و به سراغ ما می آیند. آنچنان که تمامی یک عمر شصت ساله را به صورت یک لحظه در برابر چشمانت قرار می دهد و حوادث ایام را نه در دنبال هم که یکجا در کنار هم و در تصویری رؤیاگونه برایت بازآفرینی می کند گویی همه آن روزگاران یک روز بوده است. پسین تنگ غوغای پرندگان به روزگار کودکی که هنوز وسایل خنک کننده برقی راه بدین دیار نگشوده بود در گریز از گرمی هوا چون پسین تنگ می شد و زن افتو می شکست و کم کم موقع افتو زرده می شد دختران بر بام ها می رفتند و در پناه سیوه آب و جارویی می کردند فرشی می گستردند دولچه ها را بر لبه بام می گذاشتند و تشک ها را می انداختند این همه برای آن بود که از نسیم اندکی که آن هنگام می وزید آب دولچه ها خنک شود و تشک ها از گرمایی که وزش تش باد در طول روز بر سرپله بدانها داده بود رهایی یابند. شاید آن هنگام از فراز سیوه چشمی نگران بر چشمی دیگر بوده باشد اگر فرصتی هم می شد چند دختر دیگر از همسایه ها با عبور از سیوه دور هم جمع می شدند و ساکت و آرام "قطور بازی" می کردند زبان خاموش اما دل در جوش بود و با هر سنگی که به باال می انداختند نگاه از باالی سیوه می گذشت و به آسمانی می کشید که پرندگان در آن از راغ تا باغ را می رفتند و بر می گشتند اما برای دیگران هم آن ساعت فرصتی بود که نباید از دست داده می شد زنان که لباسی سبک برای خانه و کوچه در بر و میناری راحت بر سر داشتند و ریوار چینی را فرو نمی گذاشتند آخرین دیدار بر درگاه منزل در حالی که رهگذران کوچه را می پاییدند با گپ و روات درباره ازدواج این با آن و هر مطلب دیگری انجام می دادند سپس با عجله به درون خانه باز می گشتند تا پیش از آنکه مردشان به خانه باز گردد تش و پاتیلی کنند. گله ای هم که صبحگاه به صحرا رفته بود اکنون بر می گشت و در حالی که گرد و خاک کنان کوچه های گلی را پشت سر می گذاشت از درون خانه ها صدای بره ها و بزغاله های تشنه شیر و از بیرون فریاد میش و بز های شیفته دیدار نوزادانشان با فریاد فروشنده دوره گردی که پیاپی بانگ بر می داشت تیری تروک تیری تروک تروک شعمی با این امید که آخرین دسته های تروک خود را بفروشد در هم می آمیخت. این هنگام صف دراز االغ هایی که در طول روز سنگ و گچ حمل می کردند دیگر دیده نمی شد و گاوهایی که به گوخر برده شده بودند به ضرورت دوشیدن شیر به خانه باز گشته بودند و گرنه بر این ازدحام و غوغا دو چندان افزوده می شد. هرچند هر از گاهی به صدای بلند رهایی از بارکشی طاقت فرسای روزانه را به گوش همگان می رساندند. در این حال بی اعتنای به رفت و آمد هر روزه جوانترها بنای بازی هفت سنگ را می گذاشتند در حالی که فریادهایشان بیش و پیش از فرار گردنشان بود اما کوچکترها آویخته بر درب چوبی بزرگ و سنگین حیاط تاب می خوردند و به صدای بلند ترانه ای دلهره آور را می خواندند که می گفت هرکسی پایش بر خاک است پدرش در سفر و مادرش در کپر می میرد و همین جدالی پر شتاب همراه با جار و جنجال را برای سوار شدن بر دربی که در حال تاب خوردن و سرگردان میان باز و بسته بود بر می انگیخت. در این میان مردهایی که از بازار و باغ و بنایی با تنی خسته و گام هایی سنگنین به خانه باز می گشتند خاموش از کوچه ها می گذشتند اما ورودشان به خانه همه را به جنب و جوشی توأم با احترام و احتیاط می کشاند این هنگام فقط آن طفل تازه راه افتاده بود که اجازه داشت شیطنت و شلوغی کند و بی پروا از دامن مادر به آغوش پدر بغلطد. زن نیز این هنگام در حضور مرد آمرانه تر با بچه ها سخن می گفت اگرچه بدین ترتیب به ظاهر به آنها که در طول روز شیطنت کرده بودند هشدار می داد که اکنون پدر در خانه است اما به واقع به مرد خود می گفت من اینجایم. این همه بر روی زمین بود و در آسمان هنگامه ای دیگر در حال پدیدار شدن بود از میان شاخه های سر به آسمان کشیده درختان مقابل دژ و در محوطه فلکه شهرداری تا مزغل های برج ها و شکاف میان چندل و سقف خانه ها دسته های شوپر ) خفاش( پیرسوک ( پرستو( و چلچله )ابابیل( به هوا بر می خاستند و به شکار حشراتی می پرداختند که در خنکای اندک غروب فرصت جوالن در فضای شهر را یافته بودند. آنچه که این دسته های انبوه پرندگان انجام می دادند آخرین فرصت تغذیه قبل از خواب شبانه بود اما بیش از هرچیز آسودگی مردمان از نیش حشرات را به ارمغان می آورد. اما مهمتر از آن برای چشمی که در آسمان رو به تاریکی غروب رفت و برگشت پرندگان در فضای بیکران را از پشت بام دنبال می کرد. این به مانند رقص با شکوهی بود که صحنه نمایشی نه به پهنای آسمان بلکه وسعتی به بیکرانگی خیال را به خود اختصاص داده بود. رقصی که با سمفونی هزار آهنگ گنجشک های جای گرفته در شاخ و برگ های درختان جلو دژ و فلکه و کویر آغا و یا کنار و ابریشم توی محله همراهی می شد. آهنگی که زیبایی و دلنشینی آن تنها با ترنم باران پس از ماه ها انتظار قابل مقایسه بود. اما چون بانگ اذان بر می خاست و تاریکی همه جا را در بر می گرفت شور و غوغایی که انسان و حیوان چرنده و پرنده از آینده تا رونده و از شتابان تا دوان برانگیخته بودند جای خود را به سکوتی کوتاه می داد. آفتاب رفته و شهر خسته تن به استراحت می داد. سالها گذشت و نمی دانم چرا درختان جلو دژ و محوطه فلکه شهرداری را بریدند. حتی کویر آغا را هم به اره و تبر سپردند. شاید استفاده گسترده از انواع سموم آفت کش حشرات را از بین برده و پرندگان را مجبور به مهاجرت کرده باشد. خانه ها نیز دیگر سقف چوب و چندل نداشتند دیگر پرواز دسته های انبوه پرندگان در آسمان غروب شهر دیده نمی شد. در یاد کرد از گذشته ها مدام این پرسش برایم پیش می آمد که آن همه پرنده چه شد. چرا دیگر نشاط دم غروب در شهر دیده نمی شود اکنون رقص دسته پرندگان و غوغای آنها در البالی شاخ و برگ درختان را فقط در رؤیا می شد سراغ گرفت. تا آنکه برای سخنرانی در سمینار تاریخ بخارا و خیوه به ازبکستان رفته بودم در دیدار از مقبره "امیر اسماعیل سامانی" شعر و آهنگ زیبای بوی جوی مولیان مرا تنها نمی گذاشت. در عبور از کوچه های محله های قدیمی شهر به قصد رفتن به کاخ امیر بخارا مردمی را می دیدم که از کار روزانه به خانه باز می گشتند و بیشتر هم از پنبه چینی می آمدند. زنها هم به خانه می رفتند و بچه ها مشغول بازی. هرچند در ابتدا بیشتر متعجب ازین بودم که چرا هفتاد سال حکومت شوروی اینجا را مدرن نکرده است اما خیلی زود مشاهده دیوارهی خشتی و آجری و احساسی که در این فضای سنتی یافته بودم موجب شد دنیای رؤیایی غروب زادگاه برایم زنده شود. با تعارف راننده محلی به خانه اش رفتم نشستن بر لب سکو چای در قوری و کاسه کمی نقل و خانهای که فضای گذشته را برایم زنده می کرد. گویی به خانه قدیمی محل تولدم در کوچه قدمگاه بازگشته بودم. جایی که بعدها برای شهرسازی تخریب و فلکه کورش نام گرفت و بعدها میدان نماز جمعه. پس از آن از میدانگاهی گذشتم که دیوارهایش
20 را با قالی تزیین کرده بودند. مانند وقتی که دیوار ژاندارمی زادگاهم را برای جشن دیربندی می کردند. اوج این بازگشت به کودکی هنگامی بود که در محوطه کاخ امیر بخارا و از البالی شاخ و برگ درختانی که آرام ارام در تاریکی غروب فرو می رفتند غوغای هزاران پرنده را می شنیدم که با چرخش دسته های انبوه پرندگان در پهنه ی آسمان غروب همراهی می کردند. آن اندازه محو این صحنه و غرق در نقش روزگار کودکی شده بودم که از جمع جدا ماندم و صدای راهنما را نشنیدم. چون بازویم را تکان داد پرسید کجایی گفتم دوره کودکی و غروب زادگاه. با تعجب نگاهم کرد سری تکان داد که نمی فهمم فقط گفت جالب است. این بازگشت به کودکی احساسی الهام بخش از برازجان تا بخارا در ذهنم جای داد. مدتی بعد که پژوهشی درباره جامعه و دولت شبانکارگان که قرن ها پیش در فارس حکومت می کردند انجام می دادم دیدم لغت شبانگاه در اصل به معنای وقتی است که گله برای دوشیدن شیر قبل از غروب آفتاب به خانه باز می گردد. معلوم شد آن هنگام را که ما به آن پسین تنگ می گوییم شبانگاه است و پس از آن شامگاه که مردمان در ابتدای شب شام می خورند و در فرهنگ محلی سر شوم می گویند. نقشی از کودکی و نکته ای تحقیقی. سر شوم گفتگو با ستارگان چون روز می رفت و شب می رسید این هنگام دیگر مرد از مزرعه یا مدرسه و یا از بازار و گاراژ به خانه برگشته بود خوردن شام شب سخنی کوتاه با بانوی خانه در باره پولی که در یخدان زیر لباس ها بود و بچه ها بر پشت بام. تنها صدای مردی که بز گله رفته اش به خانه باز نگشته بود شنیده می شد هر کی یه بزی دیده بگو یا علی. با بلند شدن یک صدای یا علی این صدا نیز خاموش می شد. پسرها روانه کوچه می شدند و بنای بازی تیرمه یا اسبم چه رنگ را می گذاشتند. مرد به مجلس شروه یا شاهنامه خوانی می رفت و پول پس انداز شده را می برد تا حسابی را بپردازد اما در خانه وقت دور هم جمع شدن بود و قصه گفتن. پشت بام در پناه سیوه تشک های خنک شده و آرزوی نسیمی هرچند اندک. اگر زمستان بود و سرما در خانه و اگر پاییز بود طارمه و سقفی بر باالی سر که ردیفی از چندل ها آن را پوشانده بود. تیرهای چندل سقف در حالی که شکل های گوناگون ناشی از گذر نور از طره های گچی مشبک آمیزه ای از سایه روش را بر آنها می انداخت چشم نگران کودکان و دختران را به خود مشغول می داشت. در سرمای زمستان ترس ناشی از این فضای سایه روشن مبهم و وهم آلود خزیدن زیر لحاف و چسبیدن به مادر را دلپذیرتر می ساخت. اما اکنون تابستان بود و بر پشت بام تماشای ستارگان برای دختران و کودکانی که رو به آسمان پر ستاره تن به خنکای تشک داده و دور مادر را احاطه کرده بودند به مانند پرده نقاشی ای بود که داستان های آن تمام نمی شد تا آنگاه که سنگینی پلک ها و خوابی که به چشم ها سرازیر می شد و غلطیدنی که برای لذت بردن از خنکی مطبوع چهار گوشه تشک تکرار می شد زمان را به پایان می رساند. قصه آن ستاره ها که هفت برادران بودند و آنها که بار و بر نخل ها را بازگو می کردند سوسو و پریز دمیل و دمباز سهیل پنگ انداز. یا سخن گفتن از سهیل که چشمک زدن های پی در پی اش هم توجه برانگیز بود و هم مژده فروکش کردن گرما را می داد. گویی این ستاره لرزان تپش قلب دلداده هایی را نشان می داد که وعده وصال آنها را به موسم خنک شدن هوا و فرا رسیدن باغستان که منظور هنگام چیدن خارک و رطب بود داده بودند. آیا آمدن این ستاره لرزان و برداشت محصول خرما و کسب درآمد خانواده برای ترتیب دادن عروسی با این باور قدیمی که دلدادگی را دارای منشأیی آسمانی می دانستند رابطه ای داشتند مادر قصه گو این هنگام می خواند: سهیل اندر یمن بلغار سوزد دل عاشق ز هجر یار سوزد سهیل اندر یمن سالی به یکبار ولی عاشق دمی صد بار سوزد این هنگام چون یکی برای نوشیدن آب از دولچه به کناره بام می رفت و دیگری می پرسید دل عاشق یعنی چه مادر هوشیار بالفاصله سخن از سهیل و عاشقی را به کرزنگرو که موجودی ترسناک بود یا موجوداتی ناشناخته ای به نام های سرسیاه دندون سفید و دو چیش بیست انگشت می کشاند. این خود موجب می شد بچه ها به مانند جوجه هایی که زیر بال و پر مادر می روند همگی به او بچسبند به لبه بام نروند. قصه های مادر و ترس از غول و غولک بهتر دیواره گچی سیوه جان بچه ها را حفظ می کرد. من به خاطر ندارم کسی از پشت بام به پایین افتاده باشد. روزگاری گذشت و دیگر از چندل در سقف خانه ها استفاده نمی شد به طوری که وقتی که برای راه اندازی سمینار دشتستان دیروز امروز فردا به زادبوم خویش می رفتم دیگر به جز چند خانه دیگر نه از طارمه و خانه های چندلی و نه طاق های هاللی و نه از سیوه چیزی باقی نمانده بود. همچنین دیگر کسی شب بر بام نمی خفت و سحر بیدار نمی شد که سهیل را ببیند. همه در زیر کولر می خوابیدند و چشم برگردانده از ماه و ستارگان آسمان از ماهواره ستارگان سینما را می دیدند رؤیای آنها از کوچه به کاباره رفته بود و از همسایه به هالیوود. در سال ۱۹۹۹ ۱۳۷۹/ که برای سخنرانی درباره دولت و تمدن شیرازی شرق آفریقا به کنیا رفته بودم ستاره های جنوبی آسمان برایم موضوع مهمی شد درحالی که خاطره مشاهده سهیل بر پشت بام در دوره کودکی را برایم زنده شده بود. نیز در حومه شهر ممباسا ی کنیا مراکز بزرگ تولید و صدور چوب چندل را دیدم که سقف خانه های مردم جنوب ایران را می پوشاند. در قسمت تاریخی ممباسا الگوی اصلی درب های چوبی را دیدم که نمونه های ساده ای از آنها بر در منازل مردم زادگاهم نصب می شد و ما برای تاب خوردن بدان ها آویزان می شدیم. نمونه جالبی از صندوق هایی که بزرگ و چوبی بود و جزو جهیزیه عروس به شمار می آمد را نیز دیدم. این صندوق ها که بدان یخدون می گفتند در خانه همه مردم زادگاهم وجود داشت اما سال ها بود که دیگر کنارگذاشته شده بود و حاال در کنیا نمونه های اصلی و اعالی آن را می دیدم. ممباسا برای من بسان موزه زنده ای بود که یادگارهایی از سال های نوجوانی مرا در خود داشت. شهری که پیش از آن نامش را در عبارت سیاه بمباسی که منظور سیاه ممباسایی است شنیده بودم. در هنگام تصحیح جنگنامه کشم و افزودن توضیحاتی بر آن سیوه را واژه ای نیازمند تحقیق دیدم. این دیواره کوتاه که بر گرد بام کشیده می شود را سیبه مد پرویز دورچین و... می خوانند. در تاریخ سیستان و جامع التواریخ هم درباره آن مطلب هست.کاربرد اصلی آن هم به صورت دیوارهایی از چوب و یا سنگ و گچ برای سنگر در میدان جنگ می ساخته اند. صورت چوبی این دیواره ها ی جنگی را من در یک سخنرانی مرتبط با واژه دیلم و دیلمتان دیده ام و تحقیقات مردم شناسی نام بهرام چوبین را از آن می داند... آنچه در کودکی دیده بودم دستمایه اندیشه در دانشگاه شده بود. بنگ افتوو آفتاب بامدادان به روزگار جوانی چنانکه افتد و دانی با جمعی از هم سن و ساالن طریق خیابان و بیابان و کوهستان در پیش گرفته از برازگون تا کناردون را پی سپر کرده هر جمعه عزم گشت و گذار جایی می کردیم. بهار در بیابان تابستان در نخلستان پاییز در خیابان و زمستان در کوهستان. خوش ترین موسم سال بهمن و اسفند بود که به واقع بهار دشتستان است و چون با بهار عمر که جوانی است جمع شود به از آن نتوان یافت. چون در طلوع آفتاب در دامنه کوهستان گیسکان نظاره گر شقایق هایی باشی که پیمانه سرخ آنها در بستری از بهمن های رقصان و مواج در آغوش نسیم صبحگاهی که نه تنها جلوه گری بلکه عشوه گری می کنند آن هنگام تنها آرزویی که می کنی آن است که این صبح بهشتی جاودان بماند. اما هنوز چشمانت از خماری لذت این تماشا بیرون نیامده بود که تنگ غروب دامنه کوهستان سرشار از عطر گل شب بویی می شد که سرمستی آن را تا عمق جان احساس می کردی. خنکای نسیم غروبگاهی که نوازشگر گونه های گل انداخته ی جستجوگر یک دسته از این گل شب بو می شد با رؤیایی آرزومندانه برای دستی همراه می شد که آن را از دستت بگیرد. اما چنین زیبایی شقایق بهمن زار و خوشبویی شب بوی گندمزار چون نوبت به نرگس کوهستان می رسید اوضاع را دگرگون و خود را سرنگون می یافت. آن نرگس شهال که دست نیافتنی می نمود تنها با مدد دست های توانا و گام های استوار مردان کوه نشین به دست می آمد آن هم برای فروش در غوغای آغاز روز در ابتدای بازاری که به آن دره خشمی می گفتند. و چون آن را از دستان پر صالبت او می گرفتی در نظرت می آمد شیشه در بغل سنگ را یافته ای. گلی به ظرافت بلور از دست مردی به صالبت ستیغ شکوه مند گیسکان. چون می پرسیدی این گل را از کجا آورده ای با اشاره دست بلندای کوهستان را نشان می داد. آنجا که آفتاب طلوع می کرد و دیواره بلند آن ستیغ شکوه مندی را می ساخت که چون پس زمینه یک یک بوم نقاشی بزرگ شهر را در خود جای می داد. آنجا به همان اندازه که طلوع آفتاب برافراشتگی آن را با سایه ای که در دامنه هایش می ساخت بیشتر می کرد در غروب آفتاب دیواره ممتد آن پیشانی پرچین چهره ای مصمم را نشان می داد که نظاره گر شهر است. برای من آن هنگام آنجا تا اندازه دور بود که جز با تماشای هر روزه و تخیل بی اندازه بدان راه نمی بردم. این تخیل مرا بدین تصور کشانده بود که این کوهستان با آفتابی که از پشت آن باال می آید شباهت به شیری لمیده دارد. شیری که به جای ترس در من حسی از تحسین و ستایش را بر می انگیخت. اقتدار توأم با احترامی که در آن می دیدم جاذبه ای در من ایجاد می کرد که نمی توانستم بدان نگاه یا فکر نکنم. سرانجام این تماشای کوهستان بلند دور دست و تمنای نرگس خوشبی خوش آب و رنگ عزم مرا به رفتن جزم کرد. از این رو بود که با دوستان تصمیم گرفتیم به آنجا برویم. به طور معمول صبح زود فاصله یک فرسخی شهر تا کوه را پیاده طی می کردیم و تا اولین کوه ها باال می رفتیم سپس با برگشتن آفتاب از گنبد آسمان عزم بازگشت می کردیم تا تنگ غروب با دسته ای از گل شب بو در خانه باشیم. اما برای رسیدن به دیواره کوه گیسکان باید دو روز وقت می گذاشتیم و یک شب ماندن در کوهستان. چنین کردیم و آن سال به خاطر باران خوب و به موقع گل و گیاه فراوان لرده را پوشانده بود تنوع و طراوت گل ها قابل وصف نبود و هیچگاه از خاطرم نمی رود نرگس زار را هم دیدیم اما گلی نچیدم که گل ها را با کوهستان و آن دشت خرم و هوای خوش زیباتر دیدیم و در اصل هم آنها را سهم مرد کوهستان یافتیم. شب خفتیم و سحرگاه برخاستیم با دوستان بر باالی صخره ای رفته بودم و از تماشای اطراف لذت می بردیم. با کنجکاوی به شهر می نگریستم که در سپیده دم آرام آرام از خواب خوش بر می خاست. این را از خاموش شدن دانه به دانه چراغ ها می شد فهمید. برای لحظاتی با وجود آنکه هوا روبه روشنایی می رفت خاموش شدن چراغ ها شهر را تاریک تر کرد. این هنگام خورشید از پشت کوه سر کشید و روشنایی آن فقط شهر را روشن ساخت و این در امتداد خط پهن روشنی بود که از کوه باغ تاج به سمت محمدآباد کشیده می شد. در حالی که اطراف آن همچنان در تاریکی بود. این وضعیت حدود پنج تا ده دقیقه طول کشید و سپس با باال آمدن افتاب کم کم روشنایی گسترش یافت و همه جا را در بر گرفت. آخرین جایی هم که در روشنایی روز قرار گرفت دامنه کوهستان بود. به دوستان همراهم گفتم عجیب است که آفتاب فقط شهر را روشن کرده است. اما خیلی زود از این سخن گذشتیم و با روشن شدن هوا به گشت و گذار رفتیم و به سفر تفریحی که آمده بودیم پرداختیم. سال ها گذشت و من تحصیالت دانشگاهی را در رشته تاریخ ادامه می دادم. از جمله مطالعات و مباحثی که به دلیل عالقه به زادگاه پی گیری می کردم تاریخ برازجان بود. در این مجموعه هرچند قول به ریشه لغت برازجان از گراز دان را به دلیل نداشتن سند تاریخی قبول نداشتم. اما درباره آن نظر و سخنی نداشتم هر چند مرحوم فراشبندی در کتاب تاریخ و جغرافیای برازجان که در سال ۱۳۳۶ که همان سال تولد من است نوشته اند درین باره تردید کرده بود. اما هنوز برایم موجب پرسشی علمی که مستلزم پژوهش باشد به شمار نمی آمد زیرا به جز نقل قول هایی که از افواه عامه شنیده بودم مطلب دیگری را سراغ نداشتم. تا حدی هم این نظر آقای نیک فرجام را می پسندیدم که به پیروی از فراشبندی نام برازجان را مرتبط با بزرگان دانسته بود. او این نظر را در پایان نامه لیسانس خود ابراز کرده بود و من آن را در سال ۱۳۵۵ )سال اول لیسانس تاریخ( خوانده بودم. در سال ها یی که دوره لیسانس و فوق لیسانس مرا در بر می گرفت اشتغاالت تحقیقی
21 و تالیفی دیگری داشتم و در مورد برازجان هم بیشتر به تهیه یک طرح تاریخی فکر می کردم. اما با سفارش دایره المعارف بزرگ اسالمی برای نوشتن مقاله برازجان الزم شد به نحوی حرفه ای و فنی بدان بپردازم. از این رو تمام یادداشت ها و مآخذ آنها را از نو دیدم و تا آن سال بدین نتیجه رسیدم که براز به عنوان جزء اول نام برازجان از برز به معنای جای بلند است. برای رسیدن به این نتیجه پژوهشی را انجام دادم که مشخص شود آیا می توان میان براز و گراز رابطه ای سراغ گرفت که معلوم شد عالوه بر نبودن هیچ سندی درین باره هیچگونه دلیل و قاعده لغوی و دستوری هم وجود ندارد. منتهی در مقاله برازجان برای دایر المعارف متعرض این امر نشدم و چون مدتی بعد مقاله برازجان نوشته ویلم فلور را را ترجمه کردم در حاشیه صفحه ای که نقل کرده بود این نام از گرازدان است نوشتم که چنین نیست. اکنون برایم موضوع به صورت پرسش علمی در آمده و از نظر علمی و اخالقی و عالیق سرزمینی خود را متعهد به اثبات مدعای خویش می دیدم. به همین جهت بررسی هایی روشمند و منظم را همراه با جستجو در منابع و مشورت های پی گیر آغاز کردم. برای رسیدن بدین منظور در مجموع از تاریخ جغرافیا زبان شناسی جغرافیای تاریخی مردم شناسی مشاهدات میدانی تاریخ ادیان و روش های تاریخنگاری آنالز و تاریخ فرهنگی استفاده شد. سرانجام نتیجه کار نشان داد که ربشه لغت براز برزیتی در زبان اوستایی با چند معنای بلند درخشان مجمع موبدان باشکوه... است. در مواردی در اوستا این لغت با طلوع آفتاب بلند شدن آتش... مرتبط نشان داده شده بود. اما یافتن رابطه ای میان آنها در اصل لغت و در روزگاری کهن که تا سه هزار سال پیش می رسد بسیار مشکل و گیج کننده می نمود. چند سال از هر سمت و سویی بدان می پرداختم ولی به نتیجه ای گویا رسا و بیین نمی رسیدم آنچنان که بتواند همه جوانب تاریخی جغرافیای و فرهنگی آن را در بر گیرد. در این حال به یاد سفری افتادم که با دوستان قدیم و ندیم به کوهستان داشتم. سفری که در سپیده دم آن تابش آفتاب بر شهر برازجان را دیده بودم. از اینکه کلید فهم مطلب را یافته بودم احساس گشایش می کردم و سروری از سر سبکبالی در خود می دیدم. به برازجان رفتم و از دوستان خواستم صبح قبل از طلوع آفتاب به کوهستان برویم با محمد تقی غالمرضا و علی در یک سحرگاه سرد بهمن ماه رفتیم دیدیم و عکس گرفتیم. درست بود از شادی در پوست نمی گنجیدم. آن دوستان قدیم که همواره رابطه و رفت و آمد با آنها را حفظ کرده بودم یکی نجار یکی معلم ورزش و یکی بنا بود. با تعجب به من می نگریستند. گفتند ما از حرف های تو سر در نمی آوریم. اما هرچند دفعه دیگر بخواهی با تو سحرگاه به کوه می آییم. به شیراز و محل کارم رفتم و به پنج جای دیگر که به نام برازجان یافته بودم رفتم و تحقیقات میدانی و شفاهی انجام دادم که باز هم همان نتیجه تایید شد. بار دیگر در فصل زمستان و در فرصتی تنگ و میانه مشغله کاری شب هنگام به برازجان رفتم و سراغ ابوالقاسم از دوستان همان سفر شبانه کوهستانی رفتم و خواستم مرا سحرگاه در رفتن به کوه همراهی کند. پذیرفت و رفتیم هرچند که بسیار خسته بود و تمام مدتی که مشغول عکاسی و بررسی بودم در سرمای سحرگاه بهمن ماه در حالی که باد می وزید بر زمین سردخفته بود. خوشبختانه او معلم علوم بود و با توضیحاتی که برایش داده بودم مرا به جایی برده بود که در نزدیک آن راهی موسوم به ره بر افتووی )راه برآفتابی( وجود دارد. این نام در گویش لری به معنای جایی است که آفتاب اول صبح را دارد و معادل برازجان در زبان پهلوی است. نیز در همانجا که دوربین را مستقر کرده بودیم یک مقبره خورشیدی وجود داشت. هنوز آفتاب طلوع نکرده بود اما نوری باریک مانند نور چراغ قوه از یک شکاف در قله کوه بدان مقبره خورشیدی می تافت. هر چند از قبل می دانستم مقبره های خورشیدی برای دریافت هر چه بیشتر اشعه آفتاب اغلب در خط الرأس کوه ها ساخته می شده است اما آنچه اکنون می دیدم برایم جالب و جدید بود. با این مشاهدات بار دیگر نظریه ای که بدان رسیده بودم اثبات شد. برازجان اولین جایی بود که در این منطقه آفتاب بامدادی آن را روشن می کرد. ابوالقاسم را از خواب بیدار کردم و آنچه را مشاهد می کردم با او در میان گذاشتم. خوشبختانه با من همراهی و همفکری کرد. با تجربه ای که از مشاهده برازجان فیروزآباد برازجان خان زنیان و برازجان شیراز بدست آورده بودم موقعیت داشتن اولین پرتو آفتاب بامدادی برای برازجان دشتستان را به دلیل بریدگی های قله دیوار مانند کوه گیسکان دیدم. در هنگام بازگشت به شیراز محمد تقی رضوی یکی دیگر از دوستان همان سفر شبانه کوهستانی را دیدم. او مغازه دار است اما در عکاسی مهارت دارد و بسیار به کوهستان می رود. بدون آنکه برای او توضیح بدهم خواستم هنگامی که اشعه آفتاب به شهر می تابد برایم چند عکس بگیرد. لطف کرد و عکس هایی که آورد باز هم نظریه برازجان به معنای جایی که نخستین اشعه آفتاب بامدادی بدان می تابد را تأیید می کرد. عکس هایی که او گرفت از عکس هایی که خودم گرفته بودم بهتر بود. اکنون که نظریه به اثبات رسیده بود امکان نوشتن آن وجود داشت. تا نوشتن و ویرایش و تنظیم و تلخیصش از ابتدا تا انتها نزدیک به بیست سال طول کشیده بود. بدین ترتیب تصویری روشن از گوشه ای از فرهنگ ایرانی که ریشه در چند هزار سال قبل داشت بدست می آمد. بدین ترتیب که با توجه به اهمیتی که آفتاب در اندیشه و زندگی مردمان کهن داشته است جایی را که پیش از هر جای دیگری در ابتدای صبح روشن )معنای اول( می شد پس از آن هم هرچند وقت یکی می آید و خبر می دهد که در محل زندگیش به جایی که اولین اشعه آفتاب بامدادی را دریافت می کند چه نامیده می شود و یا در محل زندگیشان جایی است که بدان برازجان می گویند و آفتاب اول به آنجا می تابد. آخرین مورد از بیضا بوده است که باید سحرگاهی به آنجا بروم و این هفتمین جایی است که به نام برازجان شناسایی کرده ام. سفری که به قصد نشاط در ایام شباب به قصد دیدن و چیدن گل نرگس و تحت تأثیر احساسی زیبا پسندانه صورت گرفته بود منتهی به مشاهده علمی شده بود این سیب در پیرانه سر که روزگار تامل و تحقیق است الهام بخش نظریه ای شد که پیش از هر چیز مرا به انجام خدمتی به شهر و دیارم توفیق داد تا بدین ترتیب دین خود را بدان ادا کنم. اما بیش از آن آغازی برای ارایه یک نظریه علمی شد که تأثیر سمت و سوی تابش آفتاب در چگونگی اسقرار سکونتگاه در تا یخ تمدن و فرهنگ بشری را جزء الزامی مطالعات تاریخی و تمدنی می داند و در پایان این دفتر باز می گویم مهر وطن احساس و انگیزه ای قوی و پایدار در انسان برای انجام کارهای بسیار ایجاد می کند. سعدی ازین روست که چنین می گوید:»سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل بیرون نمی توان کرد اال به روزگاران«صاحب دلی این گفته سعدی را چنین بازخوانی می کرد که: سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران و همشهری سعدی همین حس تعلق به زاد بوم را چنین بازگو می کند که : من از دیار حبیبم نه از بالد غریب مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم اما حتی اگر در زادبوم خود باشی باز هم دلتنگی ناشی از احساس غربت به سراغت می آید و این هنگام غربت جنبه مکانی ندارد بلکه ناشی از گذشت زمان است. سالهای کودکی نوجوانی جوانی و پس از آن. سراسر دورانی که کوچه ها کوچه های آشنایی بودند و خانه ها خانه های مهربانی. از بازار که می گذشتی خود را در حال سان از صفی دو رویه می دیدی که سالم کردن به چپ و راست آن دچار سرگیجه ات می کرد. این بازاری بود که در آن تمامی داد و ستد با پول نبود عبارت»موقع باغستون«که منظور ماه شهریور و موسم رطب و خرما بود را بسیار می شنیدی با این پیام که هرچه می خواهی ببر با رسیدن محصول بدهی ات را بده و این هنگام سؤالی هم می شد که از کویت و قطر نامه ای شوهر من نفرستاده است و او همان بود که «عزیز ره دیر» خوانده می شد و به جانش قسم می خوردند و برایش آمیزه ای شور انگیز از عشق و انتظار را به نمایش می گذاشتند. آیا اکنون چنین چیزی را جز در خاطره ای رؤیاگونه می توان دید و چون فقط در رؤیاست از این روست که آن را برازجان رؤیا می نامم. رؤیایی گریز پا که هر لحظه از سمت و سویی خود را نشان می دهد. یادداشت ها: پسین تنگ :pesin tang لحظات پایانی بعدازظهر زن افتو :za,an aftow سرزندگی تابش آفتاب هرم آفتاب افتو زرده :aftow-zardeh آخرین لحظات غروب خورشید که به رنگ زرد در می آید. سیوه :siveh دیواره کوتاه اطراف پشت بام. جان پناه»سر پله«:sar_pel_leh اتاقک کوچک پشت بام که مسیر راه پله از آن می گذرد. خر پ شته تش باد :tash-bad باد گرم و سوزان نگران: نگرنده نگاه کننده. چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد )حافظ(. قطور: نوعی بازی کودکانه که با پنج سنگ گرد کوچک انجام می شود. مینار :meynar مکتار- سرانداز توری گپ و روات :gap-o-rovat گفتگو درباره این و آن تش و پاتیل :tash-o-patil آشپزی راغ تا باغ :ragh-ta-bagh راغ به معنای کوه و نیز دامنه کوه است و اینجا منظور از مشرق برازجان )کوه) تا غرب آن )نخلستان( است. گو خر :gow-khar گله گاو هفت سنگ: یک بازی محلی که با چیدن هفت سنگ کوچک بر روی هم صورت می گرفت. شوپر :Show-par خفاش پیرسوک :pirsook پرستو چلچله :chel-che-leh ابابیل کویر آغا: :ke-vi-re-agha درخت کهوری در روبروی بانک سپه مرکزی که به دلیل مجاورت با قدمگاه امیرالمومنین موسوم به کویر آغا بود. بخارا: شهری معروف در ازبکستان خیوه: همان خوارزم و مرکز آن گرگانج است. چندل :chandal چوبی سخت که در مرداب می روید و از آن به عنوان تیر سقف استفاده می کردند. ک نار :konar همان درخت سدر است. ابریشم: گل ابریشم دیربندی :deyr bandy آذین بندی سر شوم :sere-shoom اول شب اسبم چه رنگ )اسب من به چه رنگ است(: یک بازی محلی است. تیرمه: : tirmeh یک بازی محلی است غروب و شب انجام می شود. سوسو و پریز soso-va-periz: و- doimil-vo dombaz-sohil-e-pang-endaz دیمیل و دمباز سهیل پنگ انداز کرزنگرو :korzangeroo موجودی موهوم که گفته می شد بچه ها را می رباید. سر سیاه دندون سفید: هر چند همان انسان است اما موجودی موهوم تصور می شد. دوچیش بیس انگشت :do-chish-bis-angosht موجودی که دو چشم و بیست انگشت دارد. هر چند همان انسان است اما موجودی موهوم و ترسناک تصور می شد. ممباسا Mombasa یخدون )یخدان(: صندوق چوبی بزرگ برای لباس که معموال جزو جهیزیه عروس بود. سیبه :sibeh همان سیوه است. بهمن: نام گیاهی است علفی. بهمن زار: محل رویش گیاه بهمن. دره خشمی :dereh-kheshemi بازار روز در برازجان گیسکان :giskan نام کوهستانی در شرق برازجان. برزئیتی :barzaeiti واژه اوستایی بلند شکوه مند درخشان و... نام کوه البرز برگرفته از آن است. کوه باغ تاج: کوهی بلند در سمت جنوب شرقی برازجان محمدآباد یا دهقاید: روستایی در سمت شمال برازجان ره بر افتووی :rah_bar_aftovi راهی که در اول صبح آفتاب بدان می تابد.
22 982 شماره / 96 ماه اسفند جنوب/ اتحاد نوروز نامه ویژه زاهد امید استاد نام تاریخ پژوهشگران میان در آشناست. نامی خیراندیشعبدالرسول و محققانه علمی نگارشهای ستایش علمی محافل بیشتر در ایشان تیزبینانه مجله سردبیری هاست. زبان سر بر عضویت جغرافیا و تاریخ ماه کتاب نقشه سازمان جغرافیایی اعالم کمیته علمی شورای در فارس مرکز علمی شورای در عضویت کشور برداری عضویت شیراز دانشگاه نشر مرکز مدیریت شناسی وزارت علمی های داوری شورای تاریخ کمیته در درسی های کتاب مولف و مسئول کارشناس علوم کشور دانشگاههای در تدریس تاریخ معلم تربیت دانشگاه تهران مدرس تربیت همچون: های فعالیت از برخی و... قم باقرالعلوم دانشگاه زاهدان است. ایشان آموزشی - علمی به توجه با خیراندیش عبدالرسول دکتر تالیفات و آثار موارد این در توان می را شده منتشر عناوین و موضوع دانشگاهی( درسی)آموزشی های کتاب کرد: بندی بخش خلیج جهان و ایران تاریخ تحقیق و تصحیح ها ترجمه و ها مقدمه شامل سایر) و بوشهر استان تاریخ و فارس مقاالت...(. برخی دانشگاهی( - درسی)آموزشی های کتاب ی یا م ن هار دورهی اول سال درسی[: ]کتابهای تاریخ یز یر ه ما نر ب / ی مو م ع تعلیمات دوم مرحلهی تحصیلی ف ی لا ت و دفتربرنامهریزی تالیف بر نظارت و محتوا داو ج ش ید نار ی خ عبدالرسول مولفان درسی کتابهای ] یار ب[ ی قود ن ص صادق نقاش جوادیان مسعود و عباسی یز یر ه ما نر ب و پژوهش سازمان پرورش و آموزش وزارت پا چ ت کر ش پرورش و آموزش وزارت تهران: آموزشی.۱۳۸۱ ایران درسی کتابهای نشر و ی یا م ن هار دورهی دوم سال درسی[: ]کتابهای تاریخ یز یر ه ما نر ب / ی مو م ع تعلیمات دوم مرحلهی تحصیلی ف ی لا ت و برنامهریزی دفتر تالیف بر نظارت و محتوا لو سر لاد ب ع جوادیان مسعود مولفان درسی کتابهای و ش هوژ پ سازمان ]برای[ عباسی جواد خیراندیش : نار ه ت پرورش و آموزش وزارت آموزشی برنامهریزی.۱۳۸۶ نار یا درسی کتابهای نشر و چاپ شرکت یا ه با ت ک[ مو س سال مسلمان دولتهای و اسالم تاریخ ر ت فد ف ی لا ت بر نظارت و محتوا برنامهریزی درسی[: لو سر لاد ب ع نا ف لو م درسی کتابهای تالیف و برنامهریزی و شزو مآ ترازو ]برای[ جعفریان رسول خیراندیش : نار ه ت ی شزو مآ برنامهریزی و پژوهش سازمان پرورش یا ه با ت ک نشر و چاپ شرکت پرورش و آموزش وزارت.1379 ایران درسی شزومآ دوم سال درسی[: ]کتابهای جهان و ایران تاریخ محتوا برنامهریزی انسانی/ علوم و ادبیات رشتهی متوسطه کتابهای تالیف و برنامهریزی دفتر تالیف بر نظارت و ]برای[ دیگران[ ]و... جوادیان مسعود مولفان درسی و آموزش وزارت آموزشی برنامهریزی و پژوهش سازمان خیراندیش عبدالرسول جوادیان مسعود مولفان پرورش. فاضلیپور طوبی عباسی جواد علویکیا محمدعلی تهران: سلیمی. حشمتاهلل همکاری با فرهمندپور فهیمه.۱۳۹۱ ایران درسی کتابهای نشر و چاپ شرکت لو سر لاد ب ع مولف درسی[: جهان]کتابهای تاریخ ی سرد ب ت ک ف ی لا ت و برنامهریزی دفتر ]برای[ خیراندیش ر ش ن و پا چ شرکت پرورش و آموزش وزارت ]تهران[:.۱۳۷۶ ایران درسی کتابهای سال قرن ۴ تا ۱۲ ه.ق/ ۱۱ تا ۱۹.م. از جهان و ایران تاریخ: انسانی علوم و ادبیات عمومی متوسطه آموزش سوم تهران: خیراندیش گل عبدالرسول صفت منصور مولفان: کتابهای نشر و چاپ پرورش شرکت و آموزش وزارت ۱۳۷۶ ایران درسی علوم رشته پیشدانشگاهی دوره تاریخشناسی: بر نظارت و محتوا برنامهریزی درسی[ انسانی]کتابهای مولفان درسی کتابهای تالیف و برنامهریزی دفتر تالیف وزارت ]برای[ دیگران[...]و جعفریمذهب محسن برنامهریزی و پژوهش سازمان پرورش و آموزش جوادیان مسعود جعفریمذهب محسن مولفان آموزشی. تهران:. رستمیگورانی... محسن خیراندیش عبدالرسول کتابشناسی ول عبدالرس دکتر خیراندیش.۱۳۹۲ مدرسه ها ترجمه تعلیقات و توضیحات ترجمه فلور ویلم نوشته برازجان ۱۳۸۸. آبادبوم تهران: خیراندیش. عبدالرسول لیراوی دشتی دشتستان )بوشهر فارس خلیج سواحل تدوین شیبکوه...( انگالی رودحله داود حیات توضیحات و ترجمه تنظیم لوریمر جانگوردون.۱۳۹۴ بوم آباد : تهران خیراندیش. عبدالرسول ترجمه اشپولر برتولد نوشته تاریخ در مغوالن تهران: خیراندیش. عبدالرسول تعلیقات و توضیحات ۱۳۸۹. آبادبوم تحقیق و تصحیح دکتر تحقیق و تصحیح نامه جرون و کشم جنگنامه نشر خیراندیش عبدالرسول دکتر و وثوقی باقر محمد مکتوب میراث تحقیق و تصحیح سعادت حسین محمد بوشهر تاریخ الحکمایی شیخ عمادالدین و خیراندیش عبدالرسول کازرونیه مکتوب میراث جهان و ایران تاریخ شورای نظر زیر خیراندیش عبدالرسول صغیر آسیای مدرسه تهران: آموزشی. کمک انتشارات دفتر کارشناسی.۱۳۹۱ منطقهای/ متوازن و پایدار توسعه امنیتی سیاسی- ابعاد صادقی مظفر اجرایی امور احمدی فرجاهلل اهتمام به نویسندگان دیگران. و احمدی... فرجاهلل نویسندگان حبیب برانیان محمد افتخاری اصغر احمدی فرجاهلل دانشگاه یاسوج: خیراندیش... عبدالرسول جباری.۱۳۹۵ یاسوج نظر زیر خیراندیش عبدالرسول باستان ایران تمدن تهران: کمکآموزشی. انتشارات دفتر کارشناسی شورای. ۱۳۸۷ مدرسه شورای نظر زیر خیراندیش عبدالرسول آفریقا تمدن مدرسه تهران: آموزشی. کمک انتشارات دفتر کارشناسی ۱۳۸۹. خیراندیش. عبدالرسول غرب )صنعتی( جدید تمدن.۱۳۹۱ مدرسه تهران: نظر زیر خیراندیش عبدالرسول باستان چین تمدن تهران: آموزشی. کمک انتشارات دفتر کارشناسی شورای.۱۳۸۸ مدرسه ا ت مشیرالدوله نصراللهخان میرزا از ایران دولتهای س ک ع لا ح حر ش کابینهها اعضای موسوی میرحسین ن ی نوا ع م و وزیران نخستوزیران دستخط و امضاء نمونه / یر یزو ت س خ ن کابینههای ثبت دفتر اساس: بر نخستوزیر کل اداره اطالعرسانی و مدیریت خدمات معاونت آژند یعقوب علمی شورای نظر زیر موزه و اسناد آرشیو اسماعیلی علیرضا بازنویسان و مصححان دیگران[ ]و... رظن زیر علیاکبریبایگی علیاکبر و بهرامی روحاهلل حسنی عبدالرسول عطاءاهلل آغاجری هاشم آژند یعقوب وزارت تهران: زرگرینژاد. غالمحسین خیراندیش. تارا ش ت نا و چاپ سازمان اسالمی ارشاد و فرهنگ.۱۳۷۸ خیراندیش رسول تالیف کشورها پرچم و نام یابی ریشه کویر - شایان سیاوش همکاری با تهران: خیراندیش. عبدالرسول مغوالن برابر در فارسیان ۱۳۹۴. آبادبوم بوشهر استان تاریخ و فارس خلیج عبدالرسول بامدادان آفتاب سرزمین برازجان 1387 بوم آباد ناشر: خیراندیش کوشش به دوم( و اول فارس)دفتر خلیج پژوهشنامه خانه تهران: تبریزنیا. مجتبی و خیراندیش عبدالرسول.۱۳۹۰ کتاب كوشش به پنجم( فارس)دفتر خلیج پژوهشنامه خانه : تهران تبریزنیا. مجتبی خيرانديش عبدالرسول.۱۳۹۱ کتاب كوشش به چهارم( فارس)دفتر خلیج پژوهشنامه خانه : تهران تبریزنیا. مجتبی خيرانديش عبدالرسول.۱۳۹۱ کتاب کوشش به سوم( فارس)دفتر خلیج پژوهشنامه خانه : تهران تبریزنیا مجتبی خيرانديش عبدالرسول.۱۳۸۹ کتاب کوشش به ششم( فارس)دفتر خلیج پژوهشنامه خانه تهران: تبریزنیا. مجتبی خیراندیش عبدالرسول.۱۳۹۲ کتاب سعادتکازرونی محمدحسین تالیف بوشهر تاریخ عمادالدین خیراندیش عبدالرسول تحقیق و تصحیح مصطفی انگلیسی به مقدمه گزیده ترجمه شیخالحکمایی کازرونیه مکتوب: میراث پژوهشی مرکز تهران: امیری. ۱۳۹۰. ه ما ن نور ج و ناشناس سرایندهای از کشم جنگنامه و ی قو ثو محمدباقر تحقیق و تصحیح فدری سروده بو ت ک م ثار ی م نشر دفتر : تهران خیراندیش. عبدالرسول.۱۳۸۴ دانشنامه علمی شورای زیرنظر فارس خلیج دانشنامه منوچهر احمدی فرجاله علمی دبیران خلیجفارس احمدی فرجاله ویراستارانعلمی یکتا حسین اکبری کمال احمدی فرجاله علمی ویراستاران دیگران. و تهران: یکتا. حسین خیراندیش عبدالرسول پوالدی.۱۳۹۴ ایران دانشنامهنگاری بنیاد سایر: سازگارنژاد. جلیل کوشش به سوم/ دفتر پژوهی: حافظ شیراز: خیراندیش عبدالرسول امداد حسن از آثاری با.۱۳۷۹ شناسی حافظ مرکز مقاالت عبدالرسول) 1373 (:مجموعه خیراندیش استعماری ضد قیام مقاله»اهمیت دلواری رییسعلی ایران«ارضی تمامیت و استقالل حفظ در تنگستان مردم بوشهر دلواری رییسعلی شهادت سال هشتادمین کنگره علوی چاپخانه مقاالت مجموعه عبدالرسول) 1373 (: خیراندیش جنگ سالهای در فارس مقاله»اوضاع دلواری رییسعلی رییسعلی شهادت سال هشتادمین کنگره اول«جهانی علوی چاپخانه بوشهر دلواری فایز مقاالت مجموعه عبدالرسول) 1381 (: خیراندیش جغرافیای بر تحلیلی نشینی مجلس و نشینی»دشت مقاله دکتر کوشش به فایز«شعر شناسی جامعه و تاریخی شعبه شناسی ایران بنیاد - لیان نشر مشایخی عبدالکریم بوشهر با شفیعیسروستانی مسعود مشروطیت انقالب در فارس فارسشناسی بنیاد شیراز: خیراندیش. عبدالرسول مقدمه.۱۳۸۳ فارس المرد شهرستان رسوم و آداب و عامه فرهنگ عبدالرسول مقدمه با عسکریچاوردی جواد تألیف.۱۳۹۰ عطش قم: خیراندیش. شیراز ۱۳۷۹: : چهارمین حافظ یادروز نشست سازگارنژاد. جلیل کوشش به دفترچهارم حافظپژوهی عبدالرسول ثروتیان بهروز امامی نصراهلل از آثاری با.۱۳۸۰ شناسی حافظ مرکز شیراز: خیراندیش
PERSIA به فنالند خوش آمدید اطالعات اولیه در مورد سکونت و اقامت در فنالند
PERSIA به فنالند خوش آمدید اطالعات اولیه در مورد سکونت و اقامت در فنالند مهاجرت به فنالند از کجا می توانم رشوع کنم پس از این که به فنالند مهاجرت کردید به این امور رسیدگی کنید. 2 مسکن برای خود مسکن تهیه
فرهنگ کوچک لغت نامه مدرسه / KOULUSANASTO
Farsi فرهنگ کوچک لغت نامه مدرسه / KOULUSANASTO فوق برنامه های صبحگاهی و بعد ازظهر/ AAMU- JA ILTAPÄIVÄTOIMINTA این فوق برنامه های غیر رایگان در صبح و بعدازظهر قبل و یا بعد از برنامه درسی شاگردان برگزار
به طور کلی هر شخصی که به طور واقعی احساس می کند که از جانب شخص دیگری مورد تهدید یا مزاحمت واقع شده است می تواند تقاضای ممنوعیت نزدیک شدن نماید.
ممنوعیت نزدیک شدن کل این مطلب را می توان از قسمت باال سمت راست پرینت نمود. هدف قانون ممنوعیت نزدیک شدن پیشگیری از ارتکاب به جرم و فراهم آوردن امکانات بهتری برای دخالت در مزاحمت جدی می باشد. ممنوعیت نزدیک
Asumistaitokurssit kiintiöpakolaisille ja kokemukset kunnissa
Asumistaitokurssit kiintiöpakolaisille ja kokemukset kunnissa 19.10.2017 Asumistaidot kiintiöpakolaisten kotoutumisessa hanke 2017-2019 Veera Vilkama ja Minna Kilpinen ASUMISTAIDOT KIINTIÖPAKOLAISTEN KOTOUTUMISESSA
بررسی اجمالی انواع قراردادهای عمرانی مسعود عاطفی فرد. دانشگاه آزاداسالمی واحدکاشان باشگاه پژوهشگران ونخبگان کاشان ایران
بررسی اجمالی انواع قراردادهای عمرانی مسعود عاطفی فرد دانشگاه آزاداسالمی واحدکاشان باشگاه پژوهشگران ونخبگان کاشان ایران Masouda92@yahoo.com مهدی خیری کارشناسی عمران Mahdikhy71@yahoo.com سعید داوودی کارشناسی
Kotoutumisen tukeminen maahanmuuttajien asumisessa
Kotoutumisen tukeminen maahanmuuttajien asumisessa 28.9.2017 Verkostokehittäjät Asumistaidot kiintiöpakolaisten kotoutumisessa hanke 2017-2019 Veera Vilkama ja Minna Kilpinen ASUMISTAIDOT KIINTIÖPAKOLAISTEN
راهنمای خدمات مهاجران معلول مرکز یاری رسانی مهاجران معلول هیلما
راهنمای خدمات مهاجران معلول مرکز یاری رسانی مهاجران معلول هیلما Vammaisfoorumi ry 2011 راهنمای خدمات مهاجران معلول متن اصلی: یودیت م الکو مرکز یاری رسانی مهاجران معلول هیلما مرکز زبان ساده و روشن 2004
هلدینگ صنایع معادن و انرژی بانک شهر
رگوه توسعه صنا ی ع و معادن شهر هلدینگ صنایع معادن و انرژی بانک شهر به نام خدا فهرست - معرفى - ارکان - سهامداران - سرمایه - شرکت هاى تابعه - خط مشى ها/ استراتژى ها - فعالیت ها - دفاتر معرفی شرکت گروه توسعه
دفترچه راهنما به زبان ساده برای پرستار خویشاوند از کجا برای خودم کمک بگیرم یلئنا وهه کواوپوس. Jelena Vähäkuopus
دفترچه راهنما به زبان ساده برای پرستار خویشاوند من که به خویشاوند نزدیک خود کمک میکنم از کجا برای خودم کمک بگیرم یلئنا وهه کواوپوس Jelena Vähäkuopus Opas on käännetty Pollin suomenkielisestä versiosta
راهنامی مهاجران HÄMEENLINNA
راهنامی مهاجران HÄMEENLINNA 1 این دفرتچه خدمات شهر هامینلینا را به طور خالصه رشح می دهد و مهاجران را در مراحل اولیه ورودشان به فنالند راهنامیی می کند. در این دفرتچه اطالعات و جزئیات متاس درباره ثبت محل
شمارش گلبول سفید در یک میلیمتر مکعب خون
شمارش گلبول سفید در یک میلیمتر مکعب خون وسایل مورد نیاز : لام هموسیتومتر(بهتر است ني وبار باشد) لامل سنگین پیپت ملانژورسفید لوله لاستیکی (مکنده)حدود 25 سانتیمتر محلول رقیق کننده ي مارکانو( 2 mlاسید استیک+
شود
نقش تغذيه در سلامت روان اعمال برخی تغييرات در رژیم غذایی طی پنجاه سال گذشه نقش مهمی در افزایش بيماریهای روانی داشته است. روشی که در حال حاضر برای توليد غذاها به کار می رود تعادل مواد مغذی مهم مورد مصرف
PERSIANKIELINEN MUSIIKKIALAN KÄÄNNÖSTYÖ Espoon musiikkiopiston opetussuunnitelma ja musiikkisanasto ANIM-projektin käyttöön
PERSIANKIELINEN MUSIIKKIALAN KÄÄNNÖSTYÖ Espoon musiikkiopiston opetussuunnitelma ja musiikkisanasto ANIM-projektin käyttöön Bahram Same Foroughi Opinnäytetyö, kevät 2015 Diakonia-ammattikorkeakoulu Asioimistulkkauksen
شیمی )3( و آزمایشگاه AMIR GHASEMI
شیمی )3( و آزمایشگاه من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان به این سرمایه ها و ذخیره های عظیم الهی و به این گل های معطر و نوشکفته جهان اسالم سفارش می کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید و خودتان
1 آدرس خدمات : 1 تلفن) 24 ساعت شبانه روز( 2 اينترنت 2 تهيه بروشورها نشريات مربوطه 3 بررسي اطالعات ثبت شده 4 به روز رساني اطالعات : آدرس مشتري از
1 آدرس خدمات : 1 تلفن) 24 ساعت شبانه روز( 2 اينترنت 2 تهيه بروشورها نشريات مربوطه 3 بررسي اطالعات ثبت شده 4 به روز رساني اطالعات : آدرس مشتري از سيستم جهت اطالعات 5 انتخابات 6 هويت الکترونيکي و گواهي نامه
TULKKIEN KOKEMAT KULTTUURIERO- HAASTEET IRANILAISTEN JA SUOMALAIS- TEN VÄLISESSÄ TULKKAUKSESSA
TULKKIEN KOKEMAT KULTTUURIERO- HAASTEET IRANILAISTEN JA SUOMALAIS- TEN VÄLISESSÄ TULKKAUKSESSA Mina Rezaee Diakonia-ammattikorkeakoulu Opinnäytetyö, kevät 2017 Asioimistulkkauksen koulutus Tulkki (AMK)
ASIOIMISTULKIN TYÖHYVINVOINTI. Parvaneh Azadikhah Opinnäytetyö, kevät 2016 Diakonia-ammattikorkeakoulu Asioimistulkkauksen koulutus Tulkki (AMK)
ASIOIMISTULKIN TYÖHYVINVOINTI Parvaneh Azadikhah Opinnäytetyö, kevät 2016 Diakonia-ammattikorkeakoulu Asioimistulkkauksen koulutus Tulkki (AMK) TIIVISTELMÄ Azadikhah Parvaneh. Asioimistulkin työhyvinvointi.
جادوی کار پاره وقت JIM ROHN فاطمه صادری- امید ولی پور- محمد ریحانی-آندره عیسائیان. منبع:جادوی کار پاره وقت Jim Rohn
جادوی کار پاره وقت JIM ROHN فاطمه صادری- امید ولی پور- محمد ریحانی-آندره عیسائیان منبع:جادوی کار پاره وقت Jim Rohn جیم ران Rohn( :)Jim ا.ج یمززر ران Rohn(.E( James معززفوب ززه جززیم ران Rohn( )Jim در مررعززه
پژوهشوفناوري شركتملينفتايران
نگاهی به فعالیتهای پژوهشوفناوري شركتملينفتايران سال 1391 انتشارات روابط عمومی شرکت ملی نفت ایران شرکت ملی نفت ایران سرشناسه : عنوان و نام پدیدآور: نگاهی به فعالیتهای شرکت ملی نفت ایران سال / 1391 گردآورنده:
HERVANNAN KANSALAISRAADIN LOPPURAPORTTI
HERVANNAN KANSALAISRAADIN LOPPURAPORTTI Suomen Setlementtiliitto ry / Uusi paikallisuus -hanke Yhteistyössä: Tampereen kaupunki, Tampereen kaupungin Nuorisotoimi - Kupolin Nuorisokeskus Tampere 2013 ESIPUHE
رینمای نیشته جی بوون سلاو موارجیعی به ریز! له م رینمای نامه دا زانیاری سه باره ت به دانیشتن له کری دا تیدایه.
Soranî رینمای نیشته جی بوون سلاو موارجیعی به ریز! له م رینمای نامه دا زانیاری سه باره ت به دانیشتن له کری دا تیدایه. رینمایی په یدا د که ی ژیان کردنیکی باش ده گه ل دراوسی کان سه باره ت به باش راگرتنی مال
MIELIALAAN LIITTYVÄ TUNNESANASTOTYÖ SUOMI ENGLANTI FARSI
MIELIALAAN LIITTYVÄ TUNNESANASTOTYÖ SUOMI ENGLANTI FARSI Monireh Abedi Muska Fahim Delzada Opinnäytetyö, kevät 2018 Diakoniaammattikorkeakoulu Asioimistulkkauksen koulutus Tulkki(AMK) TIIVISTELMÄ Abedi,
مالقات یر ا نستان دا پا نالیا ا
شماره جم ات جو 9831 غنمه اه گ ت ي ري بم 2003 / 1331 دار دا ناشر نشهجه اش راشم نر ن ن ه مشها ا ار مانا ا ان وا No: 5 ( 8 th year ) / April 0202 مالقات یر ا نتان دا پا نالیا ا 2010 فري غانيتان ير خ 6 ميه
بررسي و مقايسة خصوصيات شخصيتي در دانشآموزان پسر مقطع دبيرستان با مادران شاغل و غير شاغل
* بررس و مقاسة خصوصات شخصت در دانشآموان پسر مقطع دبرستان با مادران شاغل و غر شاغل * حسن رضا جمالو ** عباس ابوالقاسم *** عبدالرضا عبدالمحمد **** مهد پورکرد ***** حسن مراد چکده هد ا ا دوشدررهو مقدسرصوص ادشصتدرص
Aineistoja. terveyden edistämiseen
Aineistoja terveyden edistämiseen Tuoteluettelo 2014 (kunto)pyörällä polkeminen promenader cykling stavgång 2 t 30 min i veckan Förbättra din uthållighetskondition (under 20 km/t) genom att röra på dig
Tässä numerossa: Nerokasta uskontoa 1. Johtokunnan heinäkuun 2013 kokouksen merkittävimpiä päätöksiä. Mitä naisilla on mielessään 4
7. vuosikerta, numero 3. Syyskuu 2013 URANTIA-SÄÄTIÖN NETTIUUTISET NEROKASTA USKONTOA Tässä numerossa: Nerokasta uskontoa 1 Johtokunnan heinäkuun 2013 kokouksen merkittävimpiä päätöksiä Mitä naisilla on
Jos kuulet hälytyksen Ringhalsin ydinvoimalasta - toimi näin
2011 Jos kuulet hälytyksen Ringhalsin ydinvoimalasta - toimi näin Tärkeä tiedotus -signaali Tärkeä tiedotus 7 s 14 7 14 7 Vaara ohi 30 40 s mittainen signaali Toimi näin, jos kuulet hälytyksen Jos olet
Matkustaminen Liikkuminen
- Sijainti Olen eksyksissä. Et tiedä missä olet. Voisitko näyttää kartalta missä sen on? Tietyn sijainnin kysymistä kartalta Mistä täällä on? Tietyn rakennuksen / n sijainnin tiedustelu...wc? ا نا ضاي
TURVAPAIKKATUTKINNAN SANASTO
TURVAPAIKKATUTKINNAN SANASTO Fahima Sanglakhi Opinnäytetyö, kevät 2015 Diakonia-ammattikorkeakoulu Asioimistulkkauksen koulutusohjelma Tulkki (AMK) TIIVISTELMÄ Sanglakhi, Fahima. Turvapaikkatutkinnan sanasto,
Armo Islamissa. Anas Hajjar Suomen Islamilaisen Yhdyskunnan Imaami Tampere
Armo Islamissa Anas Hajjar Suomen Islamilaisen Yhdyskunnan Imaami Tampere 28.9.2016 Armo Perusperiaatteista uskossa Jumalan ominaisuuksiin kuuluu Armo, armeliaisuus, armahdus, anteeksi anto, katumuksen
Sunday 22nd Oct Theme: Faith and unbelief John. 9:24-38 يوحنا 9:
Week: 42-2017 By Davoud & Medialähetys Sanansaattajat 2017 More abaric Bible teaching from sansa.fi/arabic https://soundcloud.com/daoud-info Sunday 22nd Oct. 2017 Theme: Faith and unbelief John. 9:24-38
ême... êwe... ewan...
I O KÊ HEYETÎ? / min... im heye to... it heye ew... iî heye ON? / KENELLÄ کێ ههيهتی man heye ême... minulla on... من... م ههیه tan heye êwe... sinulla o n... تۆ... ت ههیه... on meillä ي مه... مان ههیه...
SISÄLLYS REHTORIN TERVEHDYS... 1 KASKIKUUSI ADULT EDUCATION CENTRE... 2 НАРОДНОЕ УЧИЛИЩЕ KASKIKUUSI... 4 یکسا
SISÄLLYS REHTORIN TERVEHDYS... 1 KASKIKUUSI ADULT EDUCATION CENTRE... 2 НАРОДНОЕ УЧИЛИЩЕ KASKIKUUSI... 4... 6 مرکز آموزش بزرگساالن کاسکی کوسی OPISTOINFO... 7 YHTEYSTIEDOT... 7 ILMOITTAUTUMINEN... 8 ILMOITTAUTUMINEN
Εμπορική αλληλογραφία Παραγγελία
- Κάντε μια παραγγελία Harkitsemme... ostoa... Επίσημη, με προσοχή ا ننا بصدد التفكير في اشتراء... Tilaisimme mielellämme yritykseltänne... يس ر نا ا ن نضع طلبي ة مع شركتك... Επίσημη, με πολλή ευγενεία
SISÄLLYS REHTORIN TERVEHDYS... 1 KASKIKUUSI ADULT EDUCATION CENTRE... 2 НАРОДНОЕ УЧИЛИЩЕ KASKIKUUSI... 4 یکسا
SISÄLLYS REHTORIN TERVEHDYS... 1 KASKIKUUSI ADULT EDUCATION CENTRE... 2 НАРОДНОЕ УЧИЛИЩЕ KASKIKUUSI... 4... 6 مرکز آموزش بزرگساالن کاسکی کوسی OPISTOINFO... 7 YHTEYSTIEDOT... 7 ILMOITTAUTUMINEN... 8 ILMOITTAUTUMINEN
ASIOIMISTULKIN AMMATIN ARVOSTUS MAAHANMUUTTAJATAUSTAISTEN ASIAKKAIDEN JA TERVEYSALAN ASIANTUNTIJOIDEN NÄKÖKULMASTA
ASIOIMISTULKIN AMMATIN ARVOSTUS MAAHANMUUTTAJATAUSTAISTEN ASIAKKAIDEN JA TERVEYSALAN ASIANTUNTIJOIDEN NÄKÖKULMASTA Samira Garmsiry ja Sanaz Jaber Ansari Opinnäytetyö, syksy 2018 Diakonia-ammattikorkeakoulu
TERVEYDENHUOLTOALAN SANASTO SUOMI KURDI ENGLANTI
TERVEYDENHUOLTOALAN SANASTO SUOMI KURDI ENGLANTI Azad Hajipour Diakonia-ammattikorkeakoulu Opinnäytetyö, kevät 2017 Asioimistulkkauksen koulutus Tulkki (AMK) TIIVISTELMÄ Hajipour, Azad. Terveydenhuoltoalan
Jos kuulet hälytyksen Forsmarkin ydinvoimalasta toimi näin
2011 Jos kuulet hälytyksen Forsmarkin ydinvoimalasta toimi näin Tärkeä tiedotus -signaali Tärkeä tiedotus 7 s 14 7 14 7 Vaara ohi 30 40 s mittainen signaali Tee näin, jos hälytys annetaan Jos olet ulkona
SISÄLLYS REHTORIN TERVEHDYS... 1 KASKIKUUSI ADULT EDUCATION CENTRE... 2 НАРОДНОЕ УЧИЛИЩЕ KASKIKUUSI... 4 یکسا
SISÄLLYS REHTORIN TERVEHDYS... 1 KASKIKUUSI ADULT EDUCATION CENTRE... 2 НАРОДНОЕ УЧИЛИЩЕ KASKIKUUSI... 4... 6 مرکز آموزش بزرگساالن کاسکی کوسی OPISTOINFO... 7 YHTEYSTIEDOT JA OPISTON TYÖVUOSI... 8 ILMOITTAUTUMINEN...
اللجنة اإلقليمية لشرق المتوسط الدورة الثانية والستون البند 6 )أ( من جدول األعمال ش م/ل إ آب/أغسطس
EM/RC63/7 اللجنة اإلقليمية لشرق المتوسط الدورة الثانية والستون البند 6 )أ( من جدول األعمال ش م/ل إ آب/أغسطس 7/63 2016 القرارات والمقررات اإلجرائية ذات األهمية لإلقليم التي اعتمدتها جمعية الصحة العالمية
ألعربیة Arabic في بعض ألمدن, ألاولاد والنساء ألحوامل عدیمي ألاوراق یدفعون من ألتكالیف حصة ألخدمات ألتعاملیة فقط وایضا في سبیل ألمثال
ألرعایة الصحیة لعدیمي معلومات عامة: ألاوراق في فنلندا : إذا كنت تشك با ن یوجد خطرمشكل على حیاة احد إتصل داي ما مع مركز ألطوارء 112! كل واحد في فنلندا لدیھ ألحق با ن یحصل على ألرعایة ألصحیة ألعاجلة, إذا
الل ھ م إن ي أسا لك ب ر حم ت ك ال تي و س ع ت ك ل ش يء Oi Jumalani, pyydän Sinulta kautta Armosi, joka käsittää kaiken
Jumalan, Armeliaan Armahtajan nimeen. الل ھ م إن ي أسا لك ب ر حم ت ك ال تي و س ع ت ك ل ش يء Oi Jumalani, pyydän Sinulta kautta Armosi, joka käsittää kaiken و ب ق و ت ك ال تي ق ھ رت ب ھا ك ل شيء وخ ض ع
(eli Bukhaareessa ja Muslimissa) on Adee bin Haatimin hädiith, jossa hän sanoi Allaahin lähettilään (sal Allaahu äleihi wa sallam) sanoneen:
Kaikki kiitokset kuuluvat Allahille, joka ansaitsee kaikki ylistykset ja todistan, että ei ole mitään palvomisen arvoista jumalaa paitsi Allah, yksin ilman kumppaneita. Todistan myös, että Muhammad on
موقف املفسرين والنحويني من النفي ب )لن( يف الكرمي
معلومات البحث أستلم: 01-08-2015 المراجعة: 19-08-2015 النشر: 1-9-2015 موقف املفسرين والنحويني من النفي ب )لن( يف الكرمي القرآن Printed ISSN: 2314-7113 الدكتور حممد حممود الدومي األستاذ املشارك يف التفسري
الى هنا ق ارءة كلمة اهلل
االحد وزكريا Sunnuntai 08.04.2018 (Viikko 14)- Evank. Luuk. 24:36-49. Aihe: Ylösnousseen todistajia. Lukukappaleet: Ps. 116:1-9 ; Sak. 8:12-13 ; Ap. t. 13:23-33 2018.4.8 إنجيل لوقا -36 :24.49 ق ارءات إضافية:
Business Opening. Arvoisa Herra Presidentti. Hyvä Herra, Hyvä Rouva. Hyvä Herra / Rouva. Hyvät vastaanottajat, Hyvät vastaanottajat,
- Opening Arabic عزيزي السيد الري يس Finnish Arvoisa Herra Presidentti Very formal, recipient has a special title that must be used in place of their name Formal, male recipient, name unknown سيدي المحترم
Geschäftskorrespondenz Brief
- Adresse Arabisch Mr. J. Rhodes Rhodes & Rhodes Corp. 212 Silverback Drive California Springs CA 92926 Amerikanisches Adressenformat: Name der Stadt + Abkürzung des Staates + Postleitzahl Finnisch Mr.
Elämäni Kunnossa Folasade A. Adebayo
التغديه ونمط غذائي صحي Elämäni Kunnossa يمكنني ان اقدم لكي شيء من الطعام او الشراب SOKERIPOMMI Sokeri Sokeria (fruktoosi, sakkaroosi tai laktoosi) on luonnollisesti ravinnossa نحصل على maitotuotteet).
Koulussa Keravalla - Opas vanhemmille Tästä oppaasta löydät tietoa koulunkäynnistä Keravan perusopetuksessa. Kaikista käytännön asioista saat lisätietoa lapsesi nykyisestä koulusta sekä yläkoulujen rehtoreilta
Maahanmuutto Dokumentit
- Yleistä Kysyt, mistä löydät lomakkeen ا ين يمكنني ا يجاد استمارة ل متى تم ا صدار [مستند] الخاص بك Kysyt, milloin dokumentti on myönnetty ا ين تم ا صدار [مستند] الخاص بك Kysyt, missä dokumentti on myönnetty
Harjoitus 11: Tilastollinen testaus (Excel)
Harjoitus 11: Tilastollinen testaus (Excel) MS-C2107 Sovelletun matematiikan tietokonetyöt MS-C2107 Sovelletun matematiikan tietokonetyöt 1 Harjoituksen aiheita (ى ف فى فى ف في ى م - ) ف م م ى ف ىش ى مم
Saapumispäivä / 20 Postitse Jätetty toimistoon Muu
LAHDEN KAUPUNKI Sosiaali- ja terveystoimi Sosiaalipalvelut / toimeentulotuki Postiosoite: PL 202, 15101 Lahti TOIMEENTULOTUKIHAKEMUS ARABIA استمارة دعم المعونة المعيسية Viranomainen täyttää Saapumispäivä
قمة عالمية للفاعلين غير الحكوميين حول المناخ طلب المساهمة
قمة عالمية للفاعلين غير الحكوميين حول المناخ اكادير المغرب : 11 13 شتنبر 2017 طلب المساهمة ا خر اجل للا يداع :15 ماي 2017 الفاعلون غير الحكوميون شركاء لا محيد عنهم في مكافحة التغيرات المناخية يشكل يوم
Al-Istighfâr. Anteeksiannon anominen. Shaikh al-islam Taqiuddin Ahmad Abdul-Halim Ibn Taimiyyah
Al-Istighfâr Anteeksiannon anominen Shaikh al-islam Taqiuddin Ahmad Abdul-Halim Ibn Taimiyyah 1. Painos 2012 IQRA Islam Yhdistys ry. Tilaukset: www.iqra-islamkirjat.com tai iqraislamkirjat@yahoo.com Alkuperäinen
Travel Health ا نا بحاجة للذهاب ا لى المشفى. ا شعر با نني مريض ا نا بحاجة لرؤية طبيب مباشرة! ساعدوني! اطلب سيارة ا سعاف ا نه يؤلم هنا. لدي حكة هنا.
- Emergency Arabic ا نا بحاجة للذهاب ا لى المشفى. Asking to be brought to the hospital ا شعر با نني مريض Finnish Minun tarvitsee päästä sairaalaan Voin pahoin. ا نا بحاجة لرؤية طبيب مباشرة! Asking for
Matkustaminen Terveys
- Hätätilanteet Englanti I need to go to the hospital. Pyyntö sairaalaan pääsystä I feel sick. Arabia ا نا بحاجة للذهاب ا لى المشفى. ا شعر با نني مريض I need to see a doctor immediately! Välitön avun tarve
SV FI PL. Code Letter. Chemical. A Methanol J n Heptane K Sodium Hydroxide 40% L Sulphuric Acid 96% Class % M Nitric Acid 65% N Acetic Acid 99%
in accordance with 388:2016, ISO 374-1:2016/Type A, ISO 374-5:2016 and 420:2003+A1:2009. It is the responsibility of the user to enlighet med 388:2016, ISO 374-1:2016/Type A, ISO 374-5:2016 och 420:2003+A1:2009.
مجزرة مدينة الديوانية وسام رح م عط ة خ ري عبد اللة داود عالوي لع ب الخزاع كل ة الطب الب طري جامعة القادس ة كل ة الزراعة جامعة القادس ة الخالصة
المجلد/ 10 العدد/ 2011 2 مجلة القادس ة لعلوم الطب الب طري أنتشارالخمج بيرقات ذبابة نغف أنف اإلبل مجزرة مدينة الديوانية وسام رح م عط ة خ ري عبد اللة داود عالوي لع ب الخزاع كل ة الطب الب طري جامعة القادس
ART pairs SIZE 6 (EN 420:2003+A1:2009)
environment in accordance with 388:201 and 420:2003+A1:2009. It is the responsibility of the user to enlighet med 388:201 och 420:2003+A1:2009. Det är työskentelyolosuhteissa standardien 388:201 ja 420:2003+A1:2009
Immigration Dokument ا ين يمكنني ا يجاد استمارة ل ا ين تم ا صدار [مستند] الخاص بك متى تنتهي صلاحية هويتك هل يمكنك مساعدتي في ملء الاستمارة
- Allmänt ا ين يمكنني ا يجاد استمارة ل Fråga var du kan få ett formulär متى تم ا صدار [مستند] الخاص بك Fråga när ett dokument var utfärdat ا ين تم ا صدار [مستند] الخاص بك Fråga var ett dokument var utfärdat
ART pairs SIZE 7 (EN 420:2003+A1:2009)
environment in accordance with 3:2016 and 420:2003+A1:200. When the blade is dulled during the under arbete i enlighet med 3:2016 och 420:2003+A1:200. Om skärpan på bladet påverkas 3:2016 ja 420:2003+A1:200
من نحن لومم ظم وممج م لجم ومم م ي ممج م ومم.
من نحن مركزززززع ومم للمزززززل مليرززززز لوم زززززل ر زززززل ومشززززز ف ل ميززززز ع زززززع فززززز يغززززز و مقزززززر مززززز مركزززززع ل م زززززل ومزززززل وم سززززز لر يززززز م ي ر رق ززززز مم رسزززززل
Corrispondenza Lettera
- Indirizzo Formato indirizzo italiano: via, numero civico località, السي د ا حمد رامي ٣٣٥ شارع الجمهوري ة القاهرة ١١٥١١ Jeremy Rhodes 212 Silverback Drive California Springs CA 92926 Formato indirizzo
Arabiankielen Opiskelua Facebookissa
Versio 1.0 (päivitetty 14.01.2011) Arabiankielen Opiskelua Facebookissa @Rashid Hämäläinen PDF @Tulevaisuus.org Esittely Huom. Tekstit on kirjoitettu suoraan ruudun edessä ilman minkäänlaista valmistelua.
LAPSEN KOKEMUKSIA ASIOIMISTULKIN ASIAKKAANA JA TULKKAUSPALVELUIDEN KÄYTTÄJÄNÄ
LAPSEN KOKEMUKSIA ASIOIMISTULKIN ASIAKKAANA JA TULKKAUSPALVELUIDEN KÄYTTÄJÄNÄ Dina Antila Opinnäytetyö, kevät 2016 Diakonia-ammattikorkeakoulu Asioimistulkkauksen koulutus Tulkki (AMK) TIIVISTELMÄ Antila,
تميز فنلندا مھنية. Meeting:
Date submitted: July 31, 2011 http://conference.ifla.org/ifla77 تميز اطلع د و و ن ابحث كاتجا كيلونين وبيرجو سالمين Katja Kyllönen and Pirjo Sallmén مكتبة مدينة ھلسنكي فنلندا Meeting: 214 Libraries for
ART pairs SIZE 7 (EN 420:2003+A1:2009)
environment in accordance with 388:2016 and 420:2003+A1:2009. It is the responsibility of the user to declared suitable by the isk should be Underhåll/engöring: Förvaring av handskarna i en 388:2016 och
PoLut Pohjoinen luonto maahanmuuttajien kotoutumisessa Kokemuksia 1. Rovaniemen ryhmästä
PoLut Pohjoinen luonto maahanmuuttajien kotoutumisessa Kokemuksia 1. Rovaniemen ryhmästä Leena Välimaa 16.11.2017 Maahanmuuttajien edustajien kanssa pohdittiin ja suunniteltiin 30.5 Mitä asioita maahanmuuttajat
مرحبا بك كزبون لدى مكتب العمل والتنمية االقتصادية في منطقة أوسيما (Uusimaa)
مرحبا بك كزبون لدى مكتب العمل والتنمية االقتصادية في منطقة أوسيما (Uusimaa) كزبون لخدمات مكتب العمل الهدف من كونك زبون لدى مكتب العمل والتنمية االقتصادية هو الحصول على عمل في فنلندا في المستقبل قبل البدء
المصطلحات المدرسية باللغة العربية / KOULUSANASTO
Arabia المصطلحات المدرسية باللغة العربية / KOULUSANASTO النشاطات الصباحية والمسائية / ILTAPÄIVÄTOIMINTA AAMU- JA ت نظم النشاطات الصباحية والمسائية قبل أو بعد الحصص المدرسية وهي غير مجانية. هذه النشاطات
ﺔﻴﺋﺎﻀﻘﻟا ﺔﻧوﺎﻌﻤﻟا لﺪﻌﻟا ترازو تاﺮﺸﻧ
المعاونة القضاي ية نشرات وزارت العدل المعاونة القانونية الصفحة الا مامية القضايا التي يمكن الحصول على المعاونة القضاي ية بسببها الخدمات التي تشملها المعاونة القضاي ية آيف تطلب المعاونة القضاي ية الدخل
العمل العمل في فنلندا
العمل العمل في فنلندا 95 هل تختلف طريقة البحث عن وظيفة في فنلندا هل طبيعة العمل مختلفة يتطلب العمل في فنلندا معرفة باللغة باإلضافة إلى جهد الشخصي وسوف تتعلم هذا في هذا الدرس. في هذه الوحدة سيتسنى لك التعرف
في المدرسة بكیرافا دلیل للوالدین vanhemmille) (Koulussa Keravalla - Opas
Koulussa Keravalla - Opas vanhemmille Tästä oppaasta löydät tietoa koulunkäynnistä Keravan perusopetuksessa. Kaikista käytännön asioista saat lisätietoa lapsesi nykyisestä koulusta sekä yläkoulujen rehtoreilta
KOIRAN ILMA, KOIRAN ELÄMÄ VAI KOIRAN KUOLE- MA? - Vertailu suomalaisista ja iranilaisista eläinfraaseista
KOIRAN ILMA, KOIRAN ELÄMÄ VAI KOIRAN KUOLE- MA? - Vertailu suomalaisista ja iranilaisista eläinfraaseista Banafsheh Sheikhzadeh KOIRAN ILMA, KOIRAN ELÄMÄ VAI KOIRAN KUOLE- MA? - Vertailu suomalaisista
identity идентичность identiteet shaqsinimo الهوية Tutkimus viiden kieliryhmän kiinnittymisestä Suomeen Ollako vai eikö olla?
RAPORTTI 5 identiteet идентичность shaqsinimo identity الهوية Ville Pitkänen, Pasi Saukkonen, Jussi Westinen Ollako vai eikö olla? Tutkimus viiden kieliryhmän kiinnittymisestä Suomeen e2 Tutkimus ja kirjoittajat
Matkustaminen Yleistä
- Olennaiset Arabia Ranska هل تستطيع مساعدتي من فضلك Vous pouvez m'aider, s'il vous plaît? Avun pyytäminen هل تتحدث الا نكليزية Parlez-vous anglais? Tiedustelu henkilöltä puhuuko hän englantia هل تتحدث
Matkustaminen Yleistä
- Olennaiset Können Sie mir bitte helfen? Avun pyytäminen Sprechen Sie Englisch? Tiedustelu henkilöltä puhuuko hän englantia هل تستطيع مساعدتي من فضلك هل تتحدث الا نكليزية Sprechen Sie _[Sprache]_? Tiedustelu
Matkustaminen Yleistä
- Olennaiset هل تستطيع مساعدتي من فضلك Avun pyytäminen هل تتحدث الا نكليزية Tiedustelu henkilöltä puhuuko hän englantia Können Sie mir bitte helfen? Sprechen Sie Englisch? هل تتحدث _[اللغة]_ Tiedustelu
Omakielisenä opettajana Turun opetustoimessa. Opas koulujen käyttöön
Omakielisenä pettajana Turun petustimessa Opas kulujen käyttöön SISÄLLYSLUETTELO Yleistä Omakielisen petuksen tavitteet Omakielinen pettaja kulussa Tehtävät Rehtri esimiehenä Perehdyttäminen Salassapitvelvllisuus
عرض - للفعاليات لالنتقال للمدرسة بسالسة يف البالند
ك تيب عرض - للفعاليات لالنتقال للمدرسة بسالسة يف البالند القامئون باإلعداد راونا راهكو - رافانتي Rahko-Ravantti(,)Rauna مين ا كورك و Körkkö( )Minna مرييا باكسونييمي Paksuniemi( )Merja 2 ك تيب عرض - للفعاليات
دليل للمهاجر الجديد الزبون لدى مكتب العمل والموارد المعيشية
دليل للمهاجر الجديد الزبون لدى مكتب العمل والموارد المعيشية أهال وسهال بك كزبون في مكتب العمل والموارد المعيشية! مكتب العمل والموارد المعيشية ي سمى باإلختصار مكتب تي.)TE-toimisto( الهدف من كونك زبونا في
نصائح سكنية مفيدة عزيزي الساكن! يحتوي هذا الدليل علي معلومات تتعلق بسكن اإليجار.
عزيزي الساكن! يحتوي هذا الدليل علي معلومات تتعلق بسكن اإليجار. ستجد فيه نصائح عن حسن السكن مع الجيران كيفية الحفاظ علي المنزل كيفية المحافظة علي المال و البيئة Arabia نصائح سكنية مفيدة يتعلق هذا الدليل
المحتويات تقدير الاتهام الصلح المحاآمة التعويضات المدفوعة من خزينة الدولة المو ازر والشهود. الطبيب.
إذا وقعت ضحية جريمة المحتويات تقديم الشكوى التحقيق الابتداي ي طلب تعويض الا ضرار تقدير الاتهام الصلح المحاآمة الحكم والطعن به تعويض الا ضرار التعويضات المدفوعة من خزينة الدولة المعاونة القضاي ية المو ازر
ART pairs SIZE 8 (EN 420:2003+A1:2009)
environment in accordance with 388:2016, ISO 10819:2013 and 420:2003+A1:2009. It is the enlighet med 388:2016, ISO 10819:2013 och 420:2003+A1:2009. Det är användarens ansvar att utvärdera työskentelyolosuhteissa
Suomessa koulutus on tärkeää. التعلیم مھم في فنلندا.
Suomessa koulutus on tärkeää. Koulutus pitää yllä hyvinvointia ja luo tasa-arvoa ihmisten välillä. Siksi Suomessa on ilmainen perusopetus 1. 9. luokilla, ja kaikki osallistuvat siihen. Ilman koulutusta
Min demhewê sefer kem bo Îngilîstan_ê. Detanhewê: Haluatte / Demhewê: Haluan
I ف ربوونی زمانی کوردی O [ BO KIWÊ? / LE KIWÊ? / LEKIWÊ ŘA ] / [ بۆ کوێ / له کوێ / له کوێ ڕا ] / [ (MINNE? / MIHIN) / MISSÄ / MISTÄ ] Le ç wiļatêk?: Missä maassa? FERHENGOK / فهرههنگۆک / SANASTO : Le kiwêy?
KURDINKIELISTEN MAAHANMUUTTAJIEN KÄSITYS SUOMEN TOIMEENTULOTUESTA - HAASTATTELUTUTKIMUS
KURDINKIELISTEN MAAHANMUUTTAJIEN KÄSITYS SUOMEN TOIMEENTULOTUESTA - HAASTATTELUTUTKIMUS Aryan Rostamnejad Diakonia-ammattikorkeakoulu Opinnäytetyö, kevät 2018 Asioimistulkkauksen koulutus Tulkki (AMK)
ART pair SIZE 6 (EN 420:2003+A1:2009)
3:201, 40:2004 and 420:2003+A1:200. It is the händerna under arbete i enlighet med 3:201, 40:2004 och 420:2003+A1:200. Det är användarens käsiä työskentelyolosuhteissa standardien 3:201, 40:2004 ja 420:2003+A1:200
yhteiskunnallisen maineen määrittäjä Suomessa
ر ر ى مب -فم تى ى ت -ىف ى م في م م ف م - لفف م ى ى -فم ى ف ف ف ف م ى ف فت مش ر ى تت فف حث فم ى ف ف ت ت ت مح. في م ى ف في. م م ى مم ف ف ت ت ت م م تي ر ر ى -ى ش.ف م ى ى في ف م م لفف ١٥٧ ىم ىف م ى ىى م م.ت
2024- خطة العمل العالمية للفترة ما بين عامي 2014 انعدام الجنسية
2024- خطة العمل العالمية للفترة ما بين عامي 2014 إلنهاء انعدام الجنسية "يعتبر انعدام الجنسية انتهاكا خطي ار للحقوق اإلنسانية للفرد. وانه لمن غير األخالقي استم ارر المعاناة الناتجة عن هذا األمر عندما تكون
تقييم لسوق العمل المصري في مرحلة ما بعد الثورة الفرص والتحديات املستقبلية
مصر@عمل تقييم لسوق العمل المصري في مرحلة ما بعد الثورة الفرص والتحديات املستقبلية يناير 2012 -مارس 2013 مواقع مشروع مصر@عمل ال قية القاهرة القاهرة الك العمرانية ش ا) حلوان ب سويف ا ق قنا أسيوط ى (ع البح
Kotoverkostoja maaseutualueille -hanke
Vinkkejä ja ideoita monikulttuuriseen toimintaan Maaseudun Sivistysliitto (MSL) on valtakunnallinen aikuiskoulutus- ja kulttuurijärjestö, jonka erityistä osaamista on kansalaisvaikuttamisen vahvistaminen
POLARIS KIELIPALVELUT OY:N TOIMINNANOHJAUS- JÄRJESTELMÄ TILAAJIEN JA TULKKIEN NÄKÖKULMASTA
POLARIS KIELIPALVELUT OY:N TOIMINNANOHJAUS- JÄRJESTELMÄ TILAAJIEN JA TULKKIEN NÄKÖKULMASTA Tawar Mosawipooryaganeh Opinnäytetyö, kevät 2018 Diakonia-ammattikorkeakoulu Asioimistulkkauksen koulutus Tulkki
Moduuli 1. Opiskelijan kielipassi
Moduuli 1 اﻟﻣﺳﺗوى اﻻول Opiskelijan kielipassi Arviointi اﻟﺗﻘﯾﯾم A1.3 - kaikki hyvin, hyvää työtä A1.3 ﻋﻣل ﺟﯾد, ﻛل ﺷﺊ ﺟﯾد ﻣﻣﺗﺎز A1.2. - treenaa vielä A1.2 ﺗدر ب اﻛﺛر A1.1 - tämä on alku, lisää treeniä!
OMAKIELISENÄ OPETTAJANA TURUN OPETUSTOIMESSA OPAS KOULUJEN KÄYTTÖÖN
OMAKIELISENÄ OPETTAJANA TURUN OPETUSTOIMESSA OPAS KOULUJEN KÄYTTÖÖN SISÄLLYSLUETTELO Yleistä Omakielisen petuksen tavitteet Omakielinen pettaja kulussa Tehtävät Rehtri esimiehenä Perehdyttäminen Salassapitvelvllisuus
الدليل المجمع للمستشفيات التابعة لألمانة العامة للصحة النفسية وعالج اإلدمان
الدليل المجمع للمستشفيات التابعة لألمانة العامة للصحة النفسية وعالج اإلدمان اإلدارة العامة للمستشفيات 5102 1 2 تقدي م يسعد األمانة العامة للصحة النفسية وعالج اإلدمان أن تصدر "دليل المستشفيات والم اركز
معلومات لطالب اللجوء صفحة معلومات طالب اللجوء العزيز ما يجدر أن تعرفه
صفحة معلومات معلومات لطالب اللجوء طالب اللجوء العزيز هكذا يسير طلبك للجوء لقد طلبت الحماية الدولية من فنلندا وهو ما يعني طلب اللجوء أو تصريح اإلقامة على أساس الحماية من الدرجة الثانية. يمكنك أن تحصل على
فنلندا الفنلنديون الحياة في فنلندا حقائق حول
فنلندا الفنلنديون الحياة في فنلندا حقائق حول فنلند ا 1 157 كم فنلندا والفنلنديون يبلغ تعداد سكان فنلندا حوالي 5.5 مليون نسمة. يزيد عدد النساء عن الرجال بنسبة بسيطة. أكبر المجموعات العمرية هي بعمر 50 عام
Elintapaneuvonnan vaikutuksia äitien liikunta- ja ravintotottumuksiin Tuloksia Pirkanmaan NELLI-tutkimuksesta
Elintapaneuvonnan vaikutuksia äitien liikunta- ja ravintotottumuksiin Tuloksia Pirkanmaan NELLI-tutkimuksesta LT, tutkimusjohtaja Riitta Luoto UKK-instituutti Miksi raskauden aikaisia elintapoja tutkitaan?